شنبه ۳ آذر
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
هوای درون غارسردونمناک است
وقندیل هاپرپیچ ودرهم
آویزان به سقف
درظلمت غار
جماعت خفاش
درانتظارشب
عقرب وماردوش به دوش هم
به دیدن عنکبوت می روند
آوازناخوش جغدبیدادمی کند
لابدامشب خبری میشود
مورچگان فارغ ازازکارطاقت فرسای روز
زواردررفته به درون لانه درخوابند
آنطرف ترتابوتی سیاه وسنگین خاک می خورد
درودیوارشهادت میدهد
حرص وولعی وخیزشی رزیلانه
درراه است
اضطراب وحسی غریب
بربندبندجان وتن استیلاگرفته
ومن درآن تاریکخانه
به یادچاپ عکسی ازبهاربودم
دم صبح که رسید
دیدن منظره جالب توده برف بزرگ
نظرم راعوض کرد
لرز لرزان به دم غارشدم
هیبتی زیبا شگفت زده ام نمود
سپیده بودوبرف وشاهین پرسپید
که به یک حرکت وچرخش وضربت
ماروعقرب وجغدرا
درچنگال ومنقارپرتوانش
به درون دره پرتاب کرد
رجزخوان وچرخان درهوا
میگفت
آری آری پایان شب سیه سپیداست....
باتقدیم احترام به پیشگاه شما سروران عزیزوگرامی شعرناب بهاالدین داودپور.بامداد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا و امید بخش