سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 11 بهمن 1403
    1 شعبان 1446
      Thursday 30 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        نگاه کردن فرزند به پدر و مادرش از روی محبت عبادت محسوب میشود. حضرت محمد (ص)

        پنجشنبه ۱۱ بهمن

        گرفتارِ خدا

        شعری از

        رضا اسمائی

        از دفتر نهانخانه ی دل نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۵۵۳۱
          بازدید : ۹۶۲   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا اسمائی

        صدای ارسالی شاعر:
        خدا بود و دو فنجان چایی گرم
        نگاهم بود پر از یک عالَمی درد
         
        سکوتم در درونم یک‌ فغان کرد
        فغانم چون نوازش کرد مرا نرم
         
        بدو گفتم چه دیدی در من ای خان
        بنوش چای و مرا بیشتر نسوزان
         
        تو را با مهربانی می شناسند
        چه کردم داده ای رنجم تو هر سان
         
        امیدت قوت قلب منی بود
        درونم از وفای تو غنی بود
         
        ندیدم روز خوش در زندگانی
        عذابت بر منی بخشیدنی بود؟
         
        به من گفتا ز سیگارت نخی دِه
        امان دِه دَم کشم دَم مهلتی دِه
         
        چو سیگاری کشید چایی بنوشید
        نگاهم کرد عرق بر صورتم دید 
         
        بگفتا تا کنون عاشق شدی تو
        کنار عشق خود هرگز بُدی تو
         
        بگفتم عشق مرده است عاشقی کو
        در این دنیا برایم عاشقی جو
         
        بگفتا جز به عشق جز من نبینم
        به کنج هر دلی من می نشینم
         
        خدا بودن به بودن معنی اش باد
        مکن از من تو معنای دگر یاد
         
        تو دادم را به یکسانی بدانی ؟
        به رزقم جمله همخوانی بدانی ؟
         
        نبینی داده های دیگرم را ؟
        تو دانی رمز و راز این سَرَم را ؟
         
        عزیزم بودی و هستی تو ای دوست
        همه مهمان چو هستند می دهم قوت
         
        بلای من عذاب کس نباشد 
        مرام من مرام خَس نباشد
         
        هر آنکه خود عزیزی بیش گردد
        گرفتارِ خدای خویش گردد
         
        منم امروز مهمان تو بودم
        شریک درد و هم خانِ تو بودم
         
        چرا تعریف عشق من ندانی
        به زعم دیگری من را بخوانی
         
        مرا با اسمِ یاریگر بدان تو
        ز اعماق وجودت من بخوان تو
         
        من و تو از درون با هم بمانیم
        درون درد و رنج ، هم را بخوانیم
         
        اگر جوینده ی نامِ هم هستیم
        فقط اینگونه همدیگر بیابیم
         
        رضا اسمائی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۲۰ ساعت پیش
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        فریباایازی روزبهانی
        ۱۸ ساعت پیش
        درود قلمتان نویسا خندانک
        نیلوفر شریفی (مهژین)
        ۱۲ ساعت پیش
        درود بر شما
        بسیار زیبا👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
        سیدعاطف علوی
        ۳ ساعت پیش
        بغایت ضعیف وآماتوری
        گلستان وبوستان وشعربیشتربخوانید
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7