دوشنبه ۳ دی
کاش شعری از بردیا امین افشار
از دفتر گل سنگ نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۸ مهر ۱۳۹۶ ۱۹:۵۲ شماره ثبت ۵۹۵۱۵
بازدید : ۶۱۷ | نظرات : ۱۵
|
دفاتر شعر بردیا امین افشار
آخرین اشعار ناب بردیا امین افشار
|
ایستاده ام در کنج شب
در سحرگاهی که میرسد از راه
می نگرم بر دانه های شبنم
که ریخته اند در پای چاه
زندگی می زند ساز را در دشت
پُر می شود در چوپان ، در نی
می چکد بر گلبرگهای گل
می ریزد خود را در جام ، در می
نگاهش نمی چرخد به سویم
گوئی شرابش تلخ است بر من
فریاد می کشد با خشم
می کَند جانم را ، ازتن
من همان اشکم در ابر
که چون قطره می نالد
انواری جدا از مادر
که بر دمنها می بارد
طبعم آهیست بغض آلود
بر کشیده میشوم از خشم
چون اشکی در چنگ ظلم
ریخته می شوم از چشم
این چنین ردای غم
تا به کی خواهم دوختن ؟
در دل این جنگل خشک
بوته ها ، خواهم سوختن
کاش خورشید بتابد گرم
بخار سازد درد از وجودم
بر کشم لبخند بر رخ
ذکر گویمش ، در سجودم
کاش مهتاب ببارد بر دشت
مرگِ شب را کُند تقدیر
تا دل ، طلوع خورشید را
بر تنِ سردم کُند تفسیر
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام
زیبا وبااحساس بود