پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر محمد ترکمان(پژواره)
آخرین اشعار ناب محمد ترکمان(پژواره)
|
زمستان
میانِ باغچه ی کوچک
وَ بی آشیانه ی دل من،
چنبره زده است باران !
باران بگو: پاییز
از کنارِ کدام رگِ خوابم
گذشت کهِ من، هنوز
در رویای بهارم، بودم؟...
فصلِ رسیدن را باران
میانِ کدام بیدِ دیوانه فریاد
کشم که برگ هایش باز...
جمجمه ی زمین را شانه
می زنـــد وُ تبِ خاک را
طراوتش، پایین می ریزد؟...
بهارِ من باران،
یک تراژدی ی گرانبهاست
در
کتابخانه های سده ی بیستم !
که با خرید آن
یک جعبه دستمال کاغذی
وَ قبضه ایی
چتر مشکی هدیه می دهند !
خلیده بر جلد:
شکستم آنقدر
کهِ از شکل افتادم !
تفتیده بر مطلع:
دراین قرن من
دلم را گم کرده ام
به هر
سینه ی برشته
که رسیدی
نامِ مرا، آواز کن !
* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
|
نقدها و نظرات
|
سلام استاد لطفا نامه و پیامک بنده را ببینید | |
|
... سلام و سپاس دوستان عزیز تنها اگر به خاطر شما نبود و باباکمیل، خرم آباد را فراموش می کردم و دزفول را خراب...! ممنون از همه همراهان خوب...
از اهالی کوفه دلگیرمُ با اعتماد خود درگیر...!
پ................
| |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود ند