کشتی نشین هر چند بر دریا چه خوابست
غواص می داند چه در اعماق آبست
مرد خدا، در صورت و معنا بیاندیش
سطحی نگر ، بازیچه ی بی دین و بی کیش
کشتی نشینان به خواب افتاده بودیم
هر چند شعرموج و دریا را سرود یم
بیمارهای شهرخواب افتاده تاکی
ناخوش خوشان سرخراب افتاده تاکی
چون مرغ ،بر نیزار این تالاب بودیم
با آب بودیم و برون از آب بودیم
دریا اگر سودی نمی بخشد سراب است
جام جهان وارونه گر افتد حباب است
ای بچه های خانه ی طا ها و یاسین
فر زند یاس عصمت و گلهای نسرین
باید شما همت کنید و پاک باشید
دور از شرارت چابک وچالاک باشید
روزی که بر پا می شود طوفان مردم
باید تو باشی صورت و سامان مردم
ای بچه های دانش و عرفان وآیین
با دین ره دین را زنند افراد بی دین
دین داشتن این روزها بسیار سخت است
مرد است هر که بین طوفانها درخت است
من با شما هستم خبر دارید یا نه
دنیا پر از بت شد تبر دارید یانه
من با شما هستم شما خوبان مردم
با لغزشی کم می شود ایمان مردم
هر کس که بازی می کند با دین ومردم
آ تش بگیرد از تب نفرین مردم
باید خروشی یا قیامی پا بگیرد
تا بار دیگر بد مرامی ها بمیرد
بشکن برادر فتنه ی ما و منت را
از تیرگی ها پاک کن جان و تنت را
کاری بکن تا خون نگیرد دامنت را
از رنگ نفرت پاک کن پیراهنت
وارونه پوشیدی لباست را برادر
بگذار اورنگ ریاست را برادر
بار دگربرگرد خود را زیرو رو کن
تحصیل عزت کسب عشق و آبرو کن
وقتی سیاست گوش ها را بسته باشد
اعراض چه فریاد ، چه آهسته باشد
وقتی که در کوزه نباشد آب شیرین
دعوت به نوشیدن نکن خاموش بنشین
کردند ما را دسته دسته بسته بسته
آنها که می خواهند ما را ور شکسته
روزی اگر طوفان آتش سر بگیرد
میزو در و دیوار و سردفتر بگیرد
ما آبرو از آبروی دین گرفتیم
عزت ازآن برنامه و آیین گرفتیم
بسیار زیبا و حکیمانه
آموزنده
دین داشتن این روزها بسیار سخت است
مرد است هر که بین طوفانها درخت است
من با شما هستم خبر دارید یا نه
دنیا پر از بت شد تبر دارید یانه
من با شما هستم شما خوبان مردم
با لغزشی کم می شود ایمان مردم