جمعه ۲ آذر
کجایی؟ شعری از سعيدکنگي
از دفتر ناگفته ها نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۰ ۲۱:۲۳ شماره ثبت ۵۷۴۲
بازدید : ۱۳۰۳ | نظرات : ۲
|
|
کجایی ای تک ستاره آسمونم
بی تونمیخوام یه لحظه هم اینجابمونم
ازوقتی رفتی هرشب نگام به آسمونه
دنبال یه ستاره بی نام ونشونه
دیگه توشبام هیچ ستاره ای نیست
غم یاروتنهایی روانگارچاره ای نیست
حالامن موندم واین شبای بی ستاره
به امید روزی که برگردی دوباره
توکه رفتی بهارم خزون شده
انگاری همه دنیا برام زندون شده
چشمام مثل ابر بهاره
وقت وبی وقت داره می باره
بی تو همه گلای شقایق پژمرده شدن
بی توهمه پرستوهای عاشق افسرده شدن
بااینهمه دلتنگی بااینهمه تنهایی
منم و غم و غصه وفکر رهایی
من که از فراق تو سوختم
هی دعاکردم وچشم به در دوختم
خدایا محبوبم از چشم من پنهون شده
بدون اون همه دنیا برام زندون شده
خدایامن که هرشب دعامی کنم
فقط تو رو صدا می کنم
میگم خدایامیشه یه روزی پیدابشه
دل من تا ابد از غصه ها رها بشه
خدایا میشه یه روزی بیاد دوباره
بازم آسمون قلبم بشه پرستاره
خدایا چرا هرچی دعا میکنم برنمیگرده
زندگی بدون اون هرلحظه برام یه درده
چرا دعام مستجاب نمیشه
چرااین شبامهتاب نمیشه
تاکی بگم خدایا من بدون محبوبم میمیرم
به خدا دیگه از دست خدا هم دلگیرم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.