زندگی با تمام زیبایی ، گشته یک داستان تکراری
چرخشی منفعل بدورِ زمین ، زیر یک آسمان تکراری
ابر و باد و مه و فلک فعال ، عقل و اندیشه درمدارِشکم
صبح تا شام بیقرار و دوان ، بهریک لقمه نان تکراری
خانه ها در برابر باد و ، خاطراتی به خاک آغشته
ایده ها یی ردیف در پستو ، با همان چیدمان تکراری
آدمی درمسیرِ دیده شدن ، روی بامی که بارها دیده
زخم ها باسقوط پی در پی ، ازسرِ نردبان تکراری
شعرهایی شبیهِ لالایی ، لایق خواب عاشقی بیمار
زلف یاری که دائماً خفته ، لای آن واژگان تکراری
اینطرف عده ای وکیل خدا ، آنطرف فاجرین بالفطره
صحنه ای زیرِ آتشِ چشمِ برجک و دیده بان تکراری
همۀ نقش ها سیاه و سفید ، همۀ سازها ملال انگیز
قهرمانی زوار در رفته ، با همان گفتمان تکراری
قصۀ دیو و دختری دانا ، داستان خری که بی دُم بود
سارقی در لباس داروغه ، قاضی و پاسبان تکراری
مردمی که هنوز منتظرند تا گُلی از کویر زاده شود
خوابهای طلایی و روزی ، دو سه تا آرمان تکراری
عینکی نو بزن به چشمانت تا رهی تازه آشکار شود
دست بردار ازسرِ راه و ، رهزن و کاروان تکراری
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه