جمعه ۱۸ آبان
ده روز دیگر شعری از رسول محمدی(خیال)
از دفتر خیال نوع شعر هایکو
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۶ ۰۸:۱۳ شماره ثبت ۵۶۰۴۶
بازدید : ۸۳۷ | نظرات : ۶
|
دفاتر شعر رسول محمدی(خیال)
آخرین اشعار ناب رسول محمدی(خیال)
|
... .ده روز دیگر. ...
دستم از جیبم بیرون نمی آمد...
داشتم زمین را...
زیر پاهایم لح می کردم...
رو به رویم...
پوستر فیلم سینمائی گوزن ها...
پشت سرم...
سایه هایی...
کروات زده...
لاک جیغ زده...
ذرت بوداده...
عطر Very Sex...
سیگار ماربرو...
و بلیط فروشی که نمی دانست...
دستم از جیبم بیرون نمی آید...
چرا که شلوارم...
بدون کمربند می افتد...
و من خوشحال بودم...
ده روز دیگر...
ده روز دیگر...
یکدفعه...
نگاهم به جعبه ی واکسم افتاد...
که به من ذل زده بود...
و چند سکه ای که...
ده روزشان کم بود... .
... .رسول محمدی(خیال). ...
|
|
نقدها و نظرات
|
عرض ادب و احترام خدمت شما بانو رحیم زاده استاد و خواهر بزرگوارم سپاس از مهروزی شنا⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.