اشعار

سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری

	عضویت در شعرناب
	درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

شاعر و هنرمند
محمد اکرمی (خسرو)

انتشار ویژه ناب

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک

روایت یک بوسه

بوسه ها محکوم به اعدامند. ...

رنگ

مرد صاحبخانه مرد جنگ بود ...

عصرغصه ریزان

غصه ریزان است وچترپاره ای دردستمان!...

علت تنهایی. روانشناسی

تفصیل شعر علت تنهایی. روانشناسی هر کس که دلی رنج دهد او گرگ است؛ دگربنی بشرنیست تنهایی ما ...

زن

وقتی خدا از خلقت تو گفتگو می کرد گویا که خود را با جمالش روبه رو می کرد جان ملائک در سماع ...

تصادفن

من تنها شاخه این درختم که وعده ی سیب می دهد...

از زیر برف ها

از زیر برف ها برگ های نارنجی.....

بید مجنون

هر شب لب برکه را می بوسد.....

تقویم روز

جمعه 7 دی 1403

سالروز تشكيل نهضت سوادآموزي به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
شهادت آيت الله حسين غفاري به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1353 هـ ش

27 جمادى الثانية 1446

Friday 27 Dec 2024

مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

جمعه ۷ دی

فرا سپید ۲
شعری از
صحبت پارکی ( صُبی )
از دفتر حریم عشق نوع شعر آزاد

ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۶ ۰۹:۳۳ شماره ثبت ۵۵۶۶۷

بازدید : ۱۲۵۷ | نظرات : ۱۰۸

مرا دنبال کنید

رنگ شــعــر
رنگ زمینه

دفاتر شعر صحبت پارکی ( صُبی )

آخرین اشعار ناب صحبت پارکی ( صُبی )

فراسپید
نمی شود به اعتبارموهای کُرنلی و یقه ی باز ... نگاه نیمه تمامت دوخته شود به کلوشی دامن آمپر مآب...ما نسل بشورو بپوشیم !... فصل کُدری نه در بدری... نسلی هم عصر زنبوری وپریموس و گرد سوزیم..... گرد سوختیم وبا دود شعر ساختیم....شاید محال اگرممکن بود... به همت رابطه ی نگاه ت... تمام راه ها دست آموز می شد...همت یعنی اهلی ترین بزرگراه در مزایده ای پیش ساخته - که جای خالی مرا با ترفندی پیش پاافتده پُرکرد... وقتی ضابطه به ثمن بخس از دست هوش خیابانها رفت....با حدیثی مقرر... بیرون ازذهن جمعی اصحاب فحل. .... بیلان بازار مکاره جنگ را قپان کرد ... جنگ پدیده ای ست نرم ... با انرژی نا فرجام نورگرم ... انرژی دُرد تلخ صبوحی ست برجام ...دیر سالی ست جام جهانما شده ایم... ای سرانجام ...تا رسیدی به خالی جام .....ای جان ! ماه رو می گیرد ازتو... آفتاب گردان - ضریب شکست نور را در برکه بند می زند...آب که سنگین شدعجالتا.یا سیمان می طلبد یا حجامت... خونریزی با نوستالژی طب افلاطونی از رگ نشئگی بهتر می جهد ! بهتر جیزی نیست مگرخواهش نفس اعتیاد !....در اتفاقی پیش بینی شده....مثل یکسانی طول و عرض جاده ... تا امن آسمان تهران ولندن...همه های دردهایت را بر چین ..عواید خنذر پنذر های ماچین... باز یافت استعاره ی غمهایت.....روی لبهای دیوارچین....آخرین جرعه ی نور را سر باید کشید...قبل از خواب زمستانی خرس همسایه...هوای پسا اصلاحات - مست هذیان نوره کشان حمام مهدی موش .. .صرف افعال ماضی ایده ی عموسام... بر آینِد دگر دیسی پسامدرن مطرود... شکوه چشمهای قی کرده ی ماده سگ ژرمنی ...که بورا می کشد به زیر زمین پلاسکو- تا کشف سکسکه ی کافه نادری و بوی قهوه ی ترک ...دیابت نوع دوم سهم پیشی های پاریسی در پنت هاوس...نگاه لجوج روباه پیر... به استخوان بر آمده از کتف هیولایی به اسم انسان.....بادی که با خود بذر زمان را پاشید....عقربه ی زمان را جا گذاشت....مکان در انبساطی مُبین پایانش را در آغاز خود استحاله کرد...انسان با پرسشی عتیق رفت به روزگار تعویق...تعویق سوء تعبیر تاخیربود...به وهم نخستین نگاه آدم که انسان نشد.. وقتی ازمنظرمات شیشه دیدنی ها را دید زد ....به همت خیال رفت سرمزار ضابطه ... همت بزرگ راهی ست آراسته به روابط پورشه ... فصل جفت گیری آقا زادگان اسطوره ای ...خدایان جامانده از میعادگاه عشق ...که از شبکه شخصی رسد می کَنند دارحلقه ی آدمیت را ...به شهادت جفت تسخیری حوا.....بیا کن به رستنگاه تاریخ ...که در گوش آخرین انسان آمد !... آدم بر می خیزد از کابوس هبوط....نظر باز می کند به شاخه ی سیب گندیده... نجوا سر ریز می شود......از پندار انقراض حوا....دو رکعت وضوبا می مهتاب ..به شکرانه ی دلبستگی آدم برفی که فکر می کرد با آمدن بهار آدم تر می شود .....تا با سرقت ( دی- ان - آی )مترسک به هنگام سونای خشک سقوط را از چرخه ی آدمیت کامل نماید....سقوط می شود رابطه ای تنگاتنگ میان من و پیوند نگاه ... باسلول های بنیادی تا ابدیت... او فراانسان را می خواند به بند بازی با روح....و تو منفعل ازسیطره ی عقل وبه بی اعتباری دل...ذهن گرا یی که می خواست آلتش را هم به تفکر وا دارد....آنقدراستمناء فکری کرد... تا رهاازقالب آدمیت تهی مُرد...او در فرا ورای انسان ...کنار پیاده رو کهکشان مته گذاشت به شکم پسر بچه ای فربه...تو بگوپسا باد هستی !....ردیف؛ ردیف هنجارنا صدا ... معجزه ای شد از جبریل قدیس...محرری که در طویله ... برگهواره ی عمانوئل تعویذ می نوشت....از زیان متی ومرقس و یوحنا...چه بگویم !!
---
شعر از: صحبت