( غیرتِ سوخته )
زخمی تازه
رویِ زخم های کهنه
گویا که دردمان
هرگز کهنه نگردند
رها کن مرهم و التیام
چاره ای نما
بارش چشمان یتیم !
از کجا باید گفت.....
از آوار که آتش زد و سوخت
یا سیل که بُرد . آرزوی کودکان
از قطاری که به مقصد نرسید
بار دیگر حادثه
در آزادترین شهر وطن
انفجار ، در دلِ تاریک زمین
سوخت مردان غیور
.
و چه سخت است در آوردن نان
از دهانِ اژدهایِ سهمگین حادثه
نان آغشته به خون
دستها پینه زده
چهره ها افروخته
صورتان دود آلود
زیر آفتاب سوخته
همسری ، چشم انتظار شویِ خود
دیر کرده
انتظارِ تلخیست
گرم است غذای همسرش رویِ اجاق
ساعتی بعد
شیون و زاریِ خانواده ها
دلخوشم
هرچه سریعتر
علت حادثه بررسی شود
چون که گردد مشخص بانیان
شکرِ خدا
بیمه هستند همه قربانیان !
چند صباحی دیگر
گردِ نسیان
روی این واقعه را پوشانَد
منتظر میمانیم
کی ، کجا ، حادثه ای دیگر را
شاید این بار هدفش کوچه ی ماست!
پ ـ ن
باز باید به سوگ غیرت بنشینیم
غیرتی که سوخت در اعماق زمین
........حبیب رضائی رازلیقی
با عرض تسلیت به خانواده های داغدیده ومردم
ایران
بسیار زیبا و غمگین بود
عرض تسلیت به مناسبت درگذشت جمعی از معدن کاران عزیز