با اشکم نوشتم

گفتم ای دل شعرهایت رنگ خون دارد چرا
گفت با اشکم نوشتم آن چه را آموختم

سلام عزیز بزرگوار اثری زیبا و جانانه خواندم از شما دست مریزاد

سلام
به به
بسیارعالی بود
درکانال سایت هم قرارش دادم

درود گرامی
بسیار زیبا و دلنشین بود
جسارتاموزون مصرع چهارم اشتباه تایپی ندارد؟

شاعر بزرگوار
جناب وحید سلیمی عزیز
با سپاس از خلق این غزل ناب و کم نظیر
مخایب را تا مرز وجد با خود می کشاند به عالم معنا.
لذت بردم
دستمریزاد
به به
به

گفتم ای دل مزد این خانه خرابی ها چه بود
گفت گنجی از غم و رنج فراق اندوختم
/
متشکرم
سلام

درود بر شما بسیار زیبا

احسنت

گفتم ای دل شعرهایت رنگ خون دارد چرا
گفت با اشکم نوشتم آن چه را آموختم

درود بر شما شاعر فرهیخته جناب سلیمی بنی
غزلی ناب خواندم از قلمتان، عالی بود
احسنت و دستمریزاد

سلام وعرض ادب....................
بسیار عالی وناب سروده اید بزرگوار.

در مقابلتان سر تعظیم فرود می اورم...
امروزه کمتر شعری پیدا میشود که به لحاظ محتوایی چندان قابل توجه باشد
این شعر بعد از ان شعر زیبایتان..((ان سان که زنگ صافی ایینه میبرد))
فوق العاده... در معنی ومفهوم... عمل کرده است
به طوری که استنباط شخصی حقیر ....اتشی در نیستان هست
((گفت اتش بی سبب نفروختم ...دعوی بی معنیت را سوختم))

وحکایت این دل همان حکایت نی می باشد
ادعای بی معنا عاقبتش همین است وبس ..انهم برای عشق که وجودش اتش است.........

در ضمن ارتباط طولی هم عالی ...قافیه پردازی عالیتر...

دست مریزاد . وهمواره در اووووووووووووج باشید ./

علی آقای عزیز
عرض ارادت دارم حضورتان
بیشتر از این خجالتم نده بزرگوار
باید سوخته باشید که درک کنید آتشی هست در نیستان و شما به خوبی به آن اشاره کردید.
سپاسگزارم از جنابعالی
عزت یاد

سلام و هزاران درود به عزیز فرهیخته ی شعر ناب
لحظاتی در خدمتتان بودم بهره بردم
امید وارم تحت توجهات حضرت رب کماکان موفق و موید و منصور باشید