سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        کانتاتایی در کاسابلانکا

        شعری از

        سیده نسترن طالب زاده

        از دفتر "مِرلــــــــــــــــــــــوهای کاغذی" نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۶ ۰۰:۲۵ شماره ثبت ۵۴۷۷۵
          بازدید : ۹۷۸   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        .
        نَـــه !
        هرگِز چنین نبود،
        چنین،تلاطمی شَب-حزن
        که  آهنگهای اقیانوسی زیتونزارانرا
        بر تراکم عُریانی دیواری خزه اندود ،بیاویزند
        .
        .
        .
        بیدِرنگ
        دَر درنگ
        .
        .
        .
        میانِ شمعدانهای بم
        و نطع اساطیر سَرد مِه ،
        به گاه ِ نقره -ریزان قوهای گنگ در آواز ، چُنین!

        هرگِز چنین نبود ،نَرم  و  بیمانند !
        که آبسنگهای شیشه ای لاجورد خدا را
        بِه  آرنج گرم افق بسپارند،

        هرگِز
        چنین نبود !
        .
        .
        .
        و جدال منقوش خون و  خلیج
        دَر اندام  بندرگاه عبوس
        که  از نُتهای کهربایی مُذاب  بِه دقایق  آبها ،
        خَزیده باشَد
         و از آب
        .
        .
        .

         
         
         از مــَن!
        برای تو  هَمیشه  جَبریست
        و زَمین
        و خـــدا

        هَمیشه مرا در فراسوی تو  آفَریده بودند، 
        .
        .
        .
        آزاااد

        این  استعاره ی  عشقرا بیخویشاوندیست  ،از تو!!
        در فراسوی طپش
        .
        .
        .

        از نُخستین  طنین،،،
        در من  چیزی شبیهِ  تو نبود
          و جُز برابری نبود
        .
        .
        .
        از من چیزی چونان تو، نخواهد بود!
        آری!
        همیشه چنین بود
        برایِ اینکه انِسانرا بیاغازم
        زیرا در اعماق یِکائی کَسی نبود،
        بیخویشتن
        .
        .
        .
         
        از قریحه ی بارانی شولای اَرغَوان،

        در فاصله ی معبدی مسکوت
        در مناره های کوهینِ گریستن و نگریستن،

         و از سیلاب جارِ آینِه
        بِه کاسبرگ سپیدیِ  سارنگی کبود
         
         اِی تزاحم  اکناف زرد زنجَره ها  بِه  آزادِگی !
        هرآنچه دیگرگونه از این حضرت عشق!


        ابد بود وُ
        او نبود

        از بی پایانها همیشه چُنین بود

        بسیار سخت چنین بود.
         
        خندانک
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2