غزل:
۱
نگاهِ من به تو شد مثبت ای سرایشِ نابم!
سخن، از عشق بگویم؛ همین دمی که خرابم!
.
سرایم از، دل و احساس خود؛ ز موج امیدم؛
شوم چو آتش و گویم: ز حسِّ قلبِ مذابم!
.
دلم، بسی شده خون از زمانه؛ لیک دگر من،
نگویم از دلِ پردرد و داغِ همچو کبابم!
.
نشینم و، بسرایم، از عشق و از دلِ عاشق؛
دلم، از عشق شده، شاد و من زلال، چو آبم!
.
دگر میانِ گلِ جان، نشانِ دردِ سری نیست؛
چرا که زعشق تو رفعِ صداع شد؛ چو گلابم!
.
غزل غزل، دلِ من، پُر شود، زِ شورش احساس؛
سخن، از عشق بگویم؛ همین دمی که خرابم!
زهرا حکیمی بافقی (الف_احساس)
۲
حجّی تأسّی کن، تو رفتنهای لک لک را!
چون بَک، نپیچان گردِ جانِ خویش، جلبک را!(۱)
.
بیرون کن از دنیای پیدا و، نهانِ جان،
احساسِ سرشار از صداهای بمِ شک را!
.
در خوابهای بسترِ آشفتهی شبها،
از دست و پایت قطع کن، اعضای بختک را!
.
پندارد امواجِ صفای زندگی، مرده،
گنجشکِ ترسیده، از اندامِ مترسک را!
.
آغشته گر، گردید، دریای دلت با گِل،
بیواهمه، محکم نما، بندِ دلِ تک را!
.
ماهی بگیر از رودهای زندگی، هر روز؛
حتّی بگیر از آبهای گِل، تو اردک را!
.
این زندگی، مِیدانی از بازی است؛ میدانی؟(۲)
بازی بکن در صحنهاش، نقشِ اتابک را!(۳)
.
همواره کوش از بازیِ دنیا، به دست آری،
ساز و، نواهای وزیر و، خواجه و، تک را!
.
در چارمیخِ خیمهی دنیا اسیری؛ لیک،
بر قرمزِ قلبت بزن، گلهای میخک را!
.
غمهای دنیا را نکن یادآوری؛ هر دم،
تصویرِ شادی نقش کن، چشمِ فلش بک را!
زهرا حکیمی بافقی
شعرهای انرژی مثبت
***
پ. ن:
۱_ واژهی «بَک»، در قافیهی بیتِ نخستِ غزلِ دوم، به معنای قورباغه است.
۲_ واژگانِ: «مِیدانی» و «میدانی»: جناس تام مرکب.
۳_ معنی «اتابک»، با استفاده از لغتنامهی دهخدا:
اتابک. [اَ ب َ] (ترکی، ص مرکب، اِ مرکب ) مرکب از دو کلمهی ترکی «اتا» به معنی پدر و «بک» شاید مخفف بیوک به معنی بزرگ یا پدر بزرگ. || لالا و مؤدب و مربی کودک؛ بهویژه شاهزادگان. || وزیر بزرگ. || پادشاه.
🍃🌺🍃
سپید کوتاه:
من،
ستاره؛ ستاره،
عاطفه میچینم،
از شمیمِ گلبوسههایت؛
و تو،
نرم نرمک،
در ترنّم بگیر،
چکاوکِ محبّت را،
از نبضِ احساسم!
زهرا حکیمی بافقی (الف_احساس)
سپاس از نگاهِ مهرانگیزتان!