يکشنبه ۴ آذر
یک پول سیاه شعری از منصور شاهنگیان
از دفتر گذشت ايام نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۵ ۱۲:۲۶ شماره ثبت ۵۳۷۹۵
بازدید : ۶۰۵ | نظرات : ۳۸
|
آخرین اشعار ناب منصور شاهنگیان
|
شاعری را دیدم
با دو تا دفتر شعر
و کتاب حافظ و قلمهای سیاه
چهره اش زرد و عبوس
جیب ها یش به خیالم خالی ...
که پیاده میرفت
بی مرید و تنها ...
گفتمش با تردید :
کل_ بارت را چند ؟
گفت با بی میلی :
یک پول سیاه
می فروشم به شما
تا که خالی و سبک
بروم تا ده بالایی خود
فارغ و بی خبر از :
دور و برم ...
دفتری را بنویسم
پر_ شعرای قشنگ
از زبان مردم
مردم_ خوب ده بالایی
شایدم یک روزی
کل آن را :
بفروشم به شما ...
......................
منصور شاهنگیان
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر بانوی نازنین واژه ها
سپاس از لطف و محبت همیشگی شما ...
| |
|
سپاس از شما جناب بدر گرامی ...
| |
|
با سپاس از مهران عزیز و دوستداشتنی ... و خوشحال از مرور و دیدار کارهای قشنگ و زیبایتان ... موفق باشی ... | |
|
درود بر بانو تاج دینی گرامی ...
و سپاس از محبت شما ...
| |
|
درودها بر جناب خسروی فرد گرامی ...
موفق باشی دوست خوبم ...
| |
|
درود بر دوست خوبم
جناب شفیعی گرامی ...
و سپاس فراوان ... | |
|
از لطف و همراهی شما ممنونم
و سپاس از محبت همیشگی تان ...
درودها بر شما جناب انصاری عزیز ...
| |
|
دقیقا درست فرموده اید دوست من ...
درود و سپاس از شما جناب اسدزاد .... | |
|
سپاسگزارم حضرت رضایی گرامی ...
درودبر شما ... | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود استادعزیزو بزرگوارم
بسیارزیبا بود
■■آقا قسم به مادرتان تا هنوز هم
↯در فکر انتقام ز ◈سیلی◈ مادریم■■
█فرارسیدن ایام فاطمیه برآقاومولایمان صاحب عصروزمان وهمه محبان اهل بیت تسلیت█