سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        من بدهکارترین فرد جهانم زیرا

        شعری از

        وحید زینلی

        از دفتر شعرناب نوع شعر افراغ اندیشه

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۵ ۰۲:۴۸ شماره ثبت ۵۲۷۱۷
          بازدید : ۳۷۰   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر وحید زینلی

        من بدهکارترین فرد جهانم زیرا
        وام چشمان تو اشعار مرا مَطلَع بود
        تو طمعکارترین فرد زمینی زیرا
        هر قَدَم ازسَرِ تسخیر دلی بَرداری...
        وحیــد زیــنلی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۵ ۰۷:۳۵
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود برادرخوبم
        کوتاه زیبایی بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        گذاشتنمش کانال سایت ناب خندانک خندانک خندانک
        وحید زینلی
        وحید زینلی
        چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۵ ۰۱:۵۸
        از توجه شما بانوی واژه و اخلاق سپاسگزارم خندانک خندانک لطف کردید خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۵ ۱۸:۱۵
        درود
        زیبا بود خندانک
        وحید زینلی
        وحید زینلی
        چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۵ ۰۱:۵۲
        متشکرم خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود خلیق اخلاقی
        سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۵ ۰۳:۲۵
        ممنون
        بسیار زیبا
        درود برشما

        خندانک خندانک خندانک
        وحید زینلی
        وحید زینلی
        چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۵ ۰۱:۵۱
        ازتوجه شما سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد مهدی پور
        سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۵ ۰۴:۰۷
        سلام بر شاعر گرامی خندانک
        مضامین خوبی دارد شعرتان

        زنده باشید
        وحید زینلی
        وحید زینلی
        چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۵ ۰۲:۰۱
        سلام خندانک از توجه و لطف شما سپاسگزارم خندانک مکتب شاگردیست پیشه ما خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهناز نصیرپور (بانوی فصلها)
        سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۵ ۱۱:۰۶
        درود بر شما خندانک خندانک
        وحید زینلی
        وحید زینلی
        چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۵ ۰۱:۵۶
        متشکرم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش اسفندیاری
        سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۵ ۱۴:۴۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        احسنت
        وحید زینلی
        وحید زینلی
        چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۵ ۰۱:۵۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد جهانگیری
        سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۵ ۱۵:۵۹
        نغز بود خندانک خندانک
        وحید زینلی
        وحید زینلی
        چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۵ ۰۱:۵۳
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت ااا گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت اااااااااااااا عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ ااا قرآن زبر بخوانی با چارده روایت
        طاهره بختیاری

        تو آموختی و حالا نیز درسهایت را به دیگران آموز
        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1