سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 20 دی 1403
  • شهادت ميرزا تقي خان اميركبير، 1230 هـ ش
10 رجب 1446
  • ولادت حضرت امام محمد تقي عليه السلام «جواد الائمه»، 195 هـ ق
Thursday 9 Jan 2025

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    گرچه باغ من از درخت تهی ست در سرم فکر کاشتن دارم شعر را، عشق را، مکاشفه را همه را از نداشتن دارم...یاسر قنبرلو

    پنجشنبه ۲۰ دی

    🕸️ عَنکَبوتر 🕸️

    شعری از

    سید هادی محمدی

    از دفتر چهارپاره ها نوع شعر چهار پاره

    ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۵۰۲۶
      بازدید : ۱۱۵۰   |    نظرات : ۳۱

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه

    صدای ارسالی شاعر:
    بسم الله الرحمن الرحیم 
     
     
     
     
    تَهِ دالانِ بی قراری ها
    واژه سمتِ جناس خَم می‌شد 
    در سراشیبِ باورِ بی مغز 
    از لباسِ مداد کَم می شد 
     
     
    گریه ها در مدارِ رسوایی 
    پایِ زِهدانِ چشم آویزان 
    نوبتِ زایمانِ پی در پی 
    زیر ساطورِ حضرتِ هَذیان 
     
     
    فالِ من قهوه ای ترین لحظه 
    توی فنجانِ چای لَم داده 
    زیرْ شلوارِ راه راه دُعا 
    سَرِ امَّن یُجیب نَم داده 
     
     
    دستِ هر "رودخانه ی مرموز" 
    باز پُل زد به سمتِ افکارم 
    روی کاغذْ جنینِ حوصله ام
    سَربریده دهانِ خودکارم 
     
     
    تو که رفتی تمام من درد و 
    تو که رفتی حواسِ من سرد و
    عرق و واق واق و تب لرزه 
    تو که رفتی جنابِ نامرد و
     
     
    کودکِ دوره گرد بیمارم 
    مثل برجام بینوای ظریف 
    دور میدان نفت جان می داد 
    با دوجین استخوان تُرد و نحیف 
     
     
    زندگی را بهانه میگیرم 
    لای دندانِ تاس میمیرم 
    حکمِ دل را ورق ورق رو کن 
    از قمارِ بهانه ها سیرم 
     
     
    خسته ام از تَبِ دموکراسی 
    لبِ کارونِ بعدِ آغاسی 
    سمتِ ناموسِ عَنکبوترها  
    نُطفه ات را چگونه می ماسی؟ 
     
     
    مانده بودی به پایِ بعد از این 
    روی دیوارِ پُر افاده ی چین 
    دُکمه ی شرق و غرب را بستی
    زیرِ پوتینِ سُرخِ استالین 
     
     
    سال هایی که با جنازه ی تو 
    ماجرایی که با اجازه ی تو 
    پرچمِ عشق را بغل کرده 
    آدمِ بی بخارِ تازه ی تو 
     
     
    با دو خط قصّه ی دگردیسی 
    جسدم را شبانه می لیسی 
    سَرِ قابیل شرط می بندم 
    تو علمدارِ نسلِ ابلیسی 
     
     
    گُم شده روی بُرجک تقدیر 
    کودتایی که از تو سان دیده 
    اَلفرار از خیالِ چشمانت 
    مثل دزدی که پاسبان دیده 
     
     
    دود شد بختِ ماضی مطلق 
    لای دندانه های شعرِ بیات
    گاه گاهی میان خاطره ها
    یَقرا فاتحه معَ الصلوات 
     
     
     
    #سید_هادی_محمدی 
     
     
    پی نوشت :
    ( عنکبوتر) واژه ی ابداعی شاعر برای کسانی که روح عنکبوت در کالبد کبوتر دارند. 
     
    (رودخانه ی مرموز)  ( Mystic River) فیلمی معمایی درام از کلینت ایستوود، کارگردان آمریکایی است که بر اساس فیلمنامه‌ای از برایان هالگلند و بر اساس داستانی به همین نام از دنیس لهان ساخته شده است 
     
     
    ۱۱
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    ۶ ساعت پیش
    خندانک
    درود برشما استاد عزیز خندانک
    جناب دکترمحمدی شاعرومنتقد توانمند خندانک
    هنگ کردم واقعا نمیدونم چی بگم
    اینهمه تصویربکر اینهمه ترکیب سازی این دایره ی واژگان قوی این اینهمه آرایه ی ادبی دریک شعر معرکه است
    ترکیب علم و هنر و تجربه باهم چه کرده
    باموچینم نمیشه اندازه یه مواشکال پیدا کرد لای این شعری که استادانه پختین ....
    ماشاالله نمیدونم چی بگم خندانک
    نتونستم یه بیت روانتخاب کنم هرکدوم برای خودش یک شعربود
    عالی عالی عالی خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    قلم توانمندتان توانمندترباد خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک
    خندانک



    وحید سلیمی بنی
    ۱ ساعت پیش
    عنکبوتر
    سید هادی محمدی

    تَهِ دالانِ بی قراری ها
    واژه سمتِ جناس خَم می‌شد
    در سراشیبِ باورِ بی مغز
    از لباسِ مداد کَم می شد

    گریه ها در مدارِ رسوایی
    پایِ زِهدانِ چشم آویزان
    نوبتِ زایمانِ پی در پی
    زیر ساطورِ حضرتِ هَذیان

    فالِ من قهوه ای ترین لحظه
    توی فنجانِ چای لَم داده
    زیرْ شلوارِ راه راه دُعا
    سَرِ امَّن یُجیب نَم داده

    دستِ هر "رودخانه ی مرموز"
    باز پُل زد به سمتِ افکارم
    روی کاغذْ جنینِ حوصله ام
    سَربریده دهانِ خودکارم

    تو که رفتی تمام من درد و
    تو که رفتی حواسِ من سرد و
    عرق و واق واق و تب لرزه
    تو که رفتی جنابِ نامرد و

    کودکِ دوره گرد بیمارم
    مثل برجام بینوای ظریف
    دور میدان نفت جان می داد
    با دوجین استخوان تُرد و نحیف

    زندگی را بهانه میگیرم
    لای دندانِ تاس میمیرم
    حکمِ دل را ورق ورق رو کن
    از قمارِ بهانه ها سیرم

    خسته ام از تَبِ دموکراسی
    لبِ کارونِ بعدِ آغاسی
    سمتِ ناموسِ عَنکبوترها
    نُطفه ات را چگونه می ماسی؟

    مانده بودی به پایِ بعد از این
    روی دیوارِ پُر افاده ی چین
    دُکمه ی شرق و غرب را بستی
    زیرِ پوتینِ سُرخِ استالین

    سال هایی که با جنازه ی تو
    ماجرایی که با اجازه ی تو
    پرچمِ عشق را بغل کرده
    آدمِ بی بخارِ تازه ی تو

    با دو خط قصّه ی دگردیسی
    جسدم را شبانه می لیسی
    سَرِ قابیل شرط می بندم
    تو علمدارِ نسلِ ابلیسی

    گُم شده روی بُرجک تقدیر
    کودتایی که از تو سان دیده
    اَلفرار از خیالِ چشمانت
    مثل دزدی که پاسبان دیده

    دود شد بختِ ماضی مطلق
    لای دندانه های شعرِ بیات
    گاه گاهی میان خاطره ها
    یَقرا فاتحه معَ الصلوات

    به نام او که می داند
    نمی دانم قلمم سبک است یا موضوع دیگری در جریان است که تا قلمم هوس می کند پنجره ی سبزی باز کند چنان ترافیکی در مسیر سبز پنجره های نقد شعرناب باز می شود که هنوز ساعاتی نگذشته مطالبی را که در پای آثار دوستان به اشتراک گذاشته ام از صفحه محو می شود.
    ولی به نظرم می آید پس از بازکردن پنجره سبز قلمم، جوش و شوری برپا می شود که کاربران زیادی تمایل پیدا می کنند تا مطالب پنجره های سبزشان را با دیگر دوستان به اشتراک بگذارند.
    هرچه هست خدا را شکر که به قیمت محو چند ساعته پنجره ی سبزم، پنجره های سبز دیگری پشت سر هم باز می شوند تا شعرناب تکانی بخورد و بازار مباحث گرم شود.

    اما این چند روزه به لطف شرایط بازار و کسب و کار پر رونق، شرایطم به جایی رسید که دیروز با ارسال یک پیامک به یکی از دوستان عزیز، مجبور شوم مبلغی را دستی بگیرم و به قول خودی ها سور کنم تا ببینم چه پیش می آید.
    به نظرم این سور خوش قدم و دلچسب بود که باعث شد امروز سری به شعرناب بزنم و با این شاهکار سید هادی محمدی چند خطی تایپ کنم تا عقده های سکوت سنگین چند هفته ای ام را شکسته باشم. اما قول می دهم که در این سطور نه همصحبت هوش مصنوعی باشم نه وامدار دو ریال دستی که سور چند روزه ام را روبراه کرد.

    خوش داشتم به بسیاری از دوستانی که کاربری "شعر کلاسیک" را "محدود" می دانند پیاله ای "عنکبوتر سید هادی محمدی" تعارف کنم تا بزنند و بفهمند "محدود" ذهن ما آدم هایی است که "تنبل" پیشه ایم نه شعر کلاسیک.
    بی تردید تنها توانایی ذهنی نخواهد توانست اثری با چنین پختگی و تاثیرگذاری از خود در کند و گزینه هایی مثل آزادی ذهنی، مطالعات بسیار، فرصت طلبی، مهارت بافندگی ذهنی و موارد دیگر باید دست به دست هم بدهند تا اثری مثل عنکبوتر جان بگیرد.

    ردپای آزادی ذهنی در این اثر منحصر به فرد برای شاعری مثل سید هادی محمدی که توانایی خود را در اشعار مناسبتی و ارزشی نشان داده، نمودی بسیار قوی و فعال دارد. توانایی آزادسازی ذهنی مسئله ای بسیار مهم نه تنها برای شاعری، بلکه برای گام زدن در مسیر زندگی انسانی است که می تواند سبکبالی و سبکباری را مهمان ذات وجود انسانی کند.

    شاخصه درک واقعی صاحب اثر در این شاهکار را از موضوع آزادسازی ذهنی می توان در نامگذاری و ترکیبات بدیع به کارگرفته شده از سوی سید هادی به وضوح دید.
    علاوه بر ترکیب واژه ای "عنکبوت و کبوتر" ترکیب ذاتی و صفاتی این دو ماهیت که به "عنکبوتر" می انجامد، جان بخشی مفهوم خمش واژه به سمت جناس، تصویر سراشیب باور بی مغزی، کاهش لباس مداد و دیگرترکیباتی که سید هادی در این اثر فاخر و ارزشمند به کارگرفته نشان از جریان سیال ذهنی ای دارد که شاعر در زمان زایش این اثر دچار آن بوده است.

    ازدواج ماهیت معنوی دعا با عنصر فیزیکی زیر شلوار آن هم از نوع راه راه اش، و گرهی که نم دادن این تصویر با عنصر مذهبی "امن یجیب" خورده نشان می دهد تصاویر بسیار زیادی در کسری از ثانیه ذهن صاحب اثر را اشغال کرده است. مثل این است که فِرِم تصاویر مختلفی در یک "آن" از جلو منبع نور دستگاه آپارات به حرکت درآید و ذهنی فرصت طلب توانسته با حرکتی سریع تر از یک "آن" تعدادی از این تصاویر را شکار کرده و مبتکرانه به هم پیوند کند.

    با این حال معتقدم صاحب اثر بهتر می توانست با زبردستی، در بند اول این اثر گرانبها با تغییر میل فعل (می شد) به (شده است) به خوانندگان این سفره ی رنگین تعارفی غلیظ تر کند و بگوید: "بفرما تفکر".

    عزت زیاد
    وحید سلیمی بنی – بیست و یکم دی ماه عزیز هزاروچارصدوسه خورشیدی
    وحید سلیمی بنی
    ۱ ساعت پیش
    عنکبوتر
    سید هادی محمدی

    تَهِ دالانِ بی قراری ها
    واژه سمتِ جناس خَم می‌شد
    در سراشیبِ باورِ بی مغز
    از لباسِ مداد کَم می شد

    گریه ها در مدارِ رسوایی
    پایِ زِهدانِ چشم آویزان
    نوبتِ زایمانِ پی در پی
    زیر ساطورِ حضرتِ هَذیان

    فالِ من قهوه ای ترین لحظه
    توی فنجانِ چای لَم داده
    زیرْ شلوارِ راه راه دُعا
    سَرِ امَّن یُجیب نَم داده

    دستِ هر "رودخانه ی مرموز"
    باز پُل زد به سمتِ افکارم
    روی کاغذْ جنینِ حوصله ام
    سَربریده دهانِ خودکارم

    تو که رفتی تمام من درد و
    تو که رفتی حواسِ من سرد و
    عرق و واق واق و تب لرزه
    تو که رفتی جنابِ نامرد و

    کودکِ دوره گرد بیمارم
    مثل برجام بینوای ظریف
    دور میدان نفت جان می داد
    با دوجین استخوان تُرد و نحیف

    زندگی را بهانه میگیرم
    لای دندانِ تاس میمیرم
    حکمِ دل را ورق ورق رو کن
    از قمارِ بهانه ها سیرم

    خسته ام از تَبِ دموکراسی
    لبِ کارونِ بعدِ آغاسی
    سمتِ ناموسِ عَنکبوترها
    نُطفه ات را چگونه می ماسی؟

    مانده بودی به پایِ بعد از این
    روی دیوارِ پُر افاده ی چین
    دُکمه ی شرق و غرب را بستی
    زیرِ پوتینِ سُرخِ استالین

    سال هایی که با جنازه ی تو
    ماجرایی که با اجازه ی تو
    پرچمِ عشق را بغل کرده
    آدمِ بی بخارِ تازه ی تو

    با دو خط قصّه ی دگردیسی
    جسدم را شبانه می لیسی
    سَرِ قابیل شرط می بندم
    تو علمدارِ نسلِ ابلیسی

    گُم شده روی بُرجک تقدیر
    کودتایی که از تو سان دیده
    اَلفرار از خیالِ چشمانت
    مثل دزدی که پاسبان دیده

    دود شد بختِ ماضی مطلق
    لای دندانه های شعرِ بیات
    گاه گاهی میان خاطره ها
    یَقرا فاتحه معَ الصلوات

    به نام او که می داند
    نمی دانم قلمم سبک است یا موضوع دیگری در جریان است که تا قلمم هوس می کند پنجره ی سبزی باز کند چنان ترافیکی در مسیر سبز پنجره های نقد شعرناب باز می شود که هنوز ساعاتی نگذشته مطالبی را که در پای آثار دوستان به اشتراک گذاشته ام از صفحه محو می شود.
    ولی به نظرم می آید پس از بازکردن پنجره سبز قلمم، جوش و شوری برپا می شود که کاربران زیادی تمایل پیدا می کنند تا مطالب پنجره های سبزشان را با دیگر دوستان به اشتراک بگذارند.
    هرچه هست خدا را شکر که به قیمت محو چند ساعته پنجره ی سبزم، پنجره های سبز دیگری پشت سر هم باز می شوند تا شعرناب تکانی بخورد و بازار مباحث گرم شود.

    اما این چند روزه به لطف شرایط بازار و کسب و کار پر رونق، شرایطم به جایی رسید که دیروز با ارسال یک پیامک به یکی از دوستان عزیز، مجبور شوم مبلغی را دستی بگیرم و به قول خودی ها سور کنم تا ببینم چه پیش می آید.
    به نظرم این سور خوش قدم و دلچسب بود که باعث شد امروز سری به شعرناب بزنم و با این شاهکار سید هادی محمدی چند خطی تایپ کنم تا عقده های سکوت سنگین چند هفته ای ام را شکسته باشم. اما قول می دهم که در این سطور نه همصحبت هوش مصنوعی باشم نه وامدار دو ریال دستی که سور چند روزه ام را روبراه کرد.

    خوش داشتم به بسیاری از دوستانی که کاربری "شعر کلاسیک" را "محدود" می دانند پیاله ای "عنکبوتر سید هادی محمدی" تعارف کنم تا بزنند و بفهمند "محدود" ذهن ما آدم هایی است که "تنبل" پیشه ایم نه شعر کلاسیک.
    بی تردید تنها توانایی ذهنی نخواهد توانست اثری با چنین پختگی و تاثیرگذاری از خود در کند و گزینه هایی مثل آزادی ذهنی، مطالعات بسیار، فرصت طلبی، مهارت بافندگی ذهنی و موارد دیگر باید دست به دست هم بدهند تا اثری مثل عنکبوتر جان بگیرد.

    ردپای آزادی ذهنی در این اثر منحصر به فرد برای شاعری مثل سید هادی محمدی که توانایی خود را در اشعار مناسبتی و ارزشی نشان داده، نمودی بسیار قوی و فعال دارد. توانایی آزادسازی ذهنی مسئله ای بسیار مهم نه تنها برای شاعری، بلکه برای گام زدن در مسیر زندگی انسانی است که می تواند سبکبالی و سبکباری را مهمان ذات وجود انسانی کند.

    شاخصه درک واقعی صاحب اثر در این شاهکار را از موضوع آزادسازی ذهنی می توان در نامگذاری و ترکیبات بدیع به کارگرفته شده از سوی سید هادی به وضوح دید.
    علاوه بر ترکیب واژه ای "عنکبوت و کبوتر" ترکیب ذاتی و صفاتی این دو ماهیت که به "عنکبوتر" می انجامد، جان بخشی مفهوم خمش واژه به سمت جناس، تصویر سراشیب باور بی مغزی، کاهش لباس مداد و دیگرترکیباتی که سید هادی در این اثر فاخر و ارزشمند به کارگرفته نشان از جریان سیال ذهنی ای دارد که شاعر در زمان زایش این اثر دچار آن بوده است.

    ازدواج ماهیت معنوی دعا با عنصر فیزیکی زیر شلوار آن هم از نوع راه راه اش، و گرهی که نم دادن این تصویر با عنصر مذهبی "امن یجیب" خورده نشان می دهد تصاویر بسیار زیادی در کسری از ثانیه ذهن صاحب اثر را اشغال کرده است. مثل این است که فِرِم تصاویر مختلفی در یک "آن" از جلو منبع نور دستگاه آپارات به حرکت درآید و ذهنی فرصت طلب توانسته با حرکتی سریع تر از یک "آن" تعدادی از این تصاویر را شکار کرده و مبتکرانه به هم پیوند کند.

    با این حال معتقدم صاحب اثر بهتر می توانست با زبردستی، در بند اول این اثر گرانبها با تغییر میل فعل (می شد) به (شده است) به خوانندگان این سفره ی رنگین تعارفی غلیظ تر کند و بگوید: "بفرما تفکر".

    عزت زیاد
    وحید سلیمی بنی – بیست و یکم دی ماه عزیز هزاروچارصدوسه خورشیدی
    محمد منصوری بروجنی
    ۱۱ ساعت پیش
    درود
    “از لباس مداد کم می شد”
    احسنت
    خندانک
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    خوش آمدید🌹❤️
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    ارسال پاسخ
    محمد اکرمی (خسرو)
    ۱۱ ساعت پیش
    سلام و درود جناب استاد محمدی گرامی
    بسیار زیبا و پر مفهوم قلم زدید خندانک
    پیروز و دلشاد باشید
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    خوش آمدید🌹❤️
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    ارسال پاسخ
    رسول دبیر (نافذ)
    ۱۱ ساعت پیش
    باسلام ودرود بیکران استاد بزرگوار
    روزگار بکام وبه مهر خندانک خندانک
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    خوش آمدید🌹❤️
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    ارسال پاسخ
    رسول دبیر (نافذ)
    ۱۱ ساعت پیش
    باسلام و احترام استاد بزرگوار
    بسیار عالی وناب سرودید
    خندانک خندانک
    از قمار بهانه ها سیرم
    خندانک خندانک
    روزگار بکام وبه مهر خندانک
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    خوش آمدید🌹❤️
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    ارسال پاسخ
    یاسر کریمی
    ۱۰ ساعت پیش
    درودها استاد عزیز و گرانقدر خندانک
    بسیار زیبا و نکته پرداز با تصاویری بدیع و ناب خندانک
    احسنت خندانک احسنت خندانک
    عالی بود خندانک
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    خوش آمدید🌹❤️
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    ارسال پاسخ
    محمدکریمی (پویا)
    ۹ ساعت پیش
    درود سید هادی جانم
    هیچ واژه ای نمی یابم در توصیف زیبایی شعر و مهارت بی نظیرتان خندانک خندانک خندانک
    فقط باید خواند و لذت برد
    باید بگویم که اغراق نمیکنم🌿⚘🌿⚘
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    خوش آمدید🌹❤️
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    ارسال پاسخ
    محمد باقر انصاری دزفولی
    ۸ ساعت پیش
    شاعر فرهیخته
    دلنوشته ای
    بسیار بامعنا.
    شورانگیز
    وزیبا بود
    خندانک خندانک خندانک
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    خوش آمدید🌹❤️
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    ارسال پاسخ
    جواد مهدی پور
    ۸ ساعت پیش
    فوق العاده است این اثر پر از معانی متعالی و فاخر

    قلم توانمندتان هم در عرصه ی تعلیم و آموزش ، هم در حوزه ی خلق آثار درخشان ، قابل ترحیب و ستودنی ست

    درود بر شما جناب استاد دکتر محمدی گرانمهر

    سر فراز باشید به مهر

    با احترام و ارادت
    خندانک خندانک خندانک
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    خوش آمدید🌹❤️
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    ارسال پاسخ
    علی نظری سرمازه
    ۸ ساعت پیش
    درود بر استاد محمدی گل
    چه چارپاره ی مرموزی!
    عجیب زیباست
    مرحبا استاد خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک
    خندانک
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    خوش آمدید🌹❤️
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    ارسال پاسخ
    علی نظری سرمازه
    ۸ ساعت پیش
    دود شد بختِ ماضی مطلق
    لای دندانه های شعرِ بیات
    گاه گاهی میان خاطره ها
    یَقرا فاتحه معَ الصلوات
    خندانک خندانک
    خندانک
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    خوش آمدید🌹❤️
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    ارسال پاسخ
    علی نظری سرمازه
    ۸ ساعت پیش
    مانده بودی به پایِ بعد از این
    روی دیوارِ پُر افاده ی چین
    دُکمه ی شرق و غرب را بستی
    زیرِ پوتینِ سُرخِ استالین
    خندانک خندانک
    خندانک
    واقعاً عالیست خندانک خندانک خندانک
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    خوش آمدید🌹❤️
    🌼🍀🌼🍀🌺🍀🌼🍀🌼
    ارسال پاسخ
    فرامرز عبداله پور
    ۵ ساعت پیش
    درود
    مثل همیشه
    زیبا و دلنشین
    سروده اید
    ⚘⚘⚘⚘
    رقص قلمتان ابدی
    مرتضی میرزادوست
    ۵ ساعت پیش
    سلام و عرض ارادت جناب دکتر محمدی بزرگوار خندانک
    بسیار درخشان و ارزشمند و زیباست
    درود بر شما استاد عزیز
    خندانک خندانک
    محمد شریف صادقی
    ۵ ساعت پیش
    درود. خداوکیلی عجب شعری بود. سبک خاص شما همیشه من را انگشت به دهان می گذارد. جالب است که این مورد
    کودکِ دوره گرد بیمارم
    مثل برجام بینوای ظریف
    دور میدان نفت جان می داد
    با دوجین استخوان تُرد و نحیف
    تنها بندی بود که از سبک شما فاصله داشت و اصلا بار طنزش را دو چندان می کرد چون بیانش مستقیم بود.
    مانده بودی به پایِ بعد از این
    روی دیوارِ پُر افاده ی چین
    دُکمه ی شرق و غرب را بستی
    زیرِ پوتینِ سُرخِ استالین
    جالب است که اینجا «پوتین» یک تداعی دو گانه دارد یا شاید بشود گفت ایهام تناسب.
    نیلوفر شریفی (مهژین)
    ۳ ساعت پیش
    درود بر شما
    👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
    مهدی انصاریان نصما
    ۳ ساعت پیش
    عرض ادب آقا سید بزرگوار
    لذت فراوان بردم
    عالی عالی
    قلم تون موندگار
    خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    2