جمعه ۷ دی
تسلیم شعری از میلاد بانی
از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۰ شماره ثبت ۵۲۳۹۵
بازدید : ۵۲۲ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب میلاد بانی
|
دُرُس«ت» هَش«ت» ساله که دارم میجنگم
دفاعِ من مقدسه عزیزم
دارم تسلیم میشم،زخم خوردم
دیگه زخمِ زبون بسه عزیزم
باید با این حقیقت روبرو شی
میدونم اعترافم درد داره
ولی باید میفهمیدی یه روزی
که تقویمم یه فصل زرد داره
یه وقتایی نمیفهمم که تنهام
نمیفهمم که دنیام فرق کرده
شبیه ناخدایی ام که دریا
تموم کشتیاشو غرق کرده
میدونم راهی جز رفتن نمونده
باید تنهایی سهم من شه امشب
دارم فانوس میچینم توو راهت
باید تکلیفمون روشن شه امشب
نمیخوام دیگه چشمامو ببندم
یه عمره که توو خوابِ ناز بودم
همیشه راهو اشتباه رفتم
مثه روزه ی بی نماز بودم
دارم تسلیم میشم تا بفهمی
دیگه جنگی با این دنیا ندارم
دوتا دستام سمت آسمونه
لباس جنگو از تن در میارم...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جناب بانی گرانقدرم
پیشاپیش جشن یلدا را شاد باش می گویم
همواره سالم،بانشاط باشید در پناه حق
: