يکشنبه ۲۷ آبان
تشنگی شعری از ابوطالب زارع
از دفتر باران نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۵ ۱۷:۱۲ شماره ثبت ۴۹۹۰۳
بازدید : ۵۲۳ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب ابوطالب زارع
|
این روزها
آسمان هم دلش صاف کرده است
برای آمدنت
حتی به قدر یک قطره
که در نگاه تو قرنطینه شده
ابری نمی شود
می خواهم رد تشنگی ام را
از دهان گوسفندی بپرسی
که مدت هاست
زخم گلویش با خار بیابان حرف می زند
من دست هایم را عقب می کشم
و نگاهم را خاموش می کنم
علف سبز
دعای بی استجابت من است
ای کاش
با این هوا قدم بزنی
تا ابرها دلشان بگیرد
و برای با تو بودن گریه کنند
خودم را گم کرده ام
وگرنه
حاجت سیاهم را تقدیم می کردم
تو بیش از اندازه دور شده ای
و من این را
از برگ های سوزنی آموخته ام
که پای درس کاکتوس ها
ملا شده اند
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.