جمعه ۱۱ آبان
سفر شعری از نغمه احدی
از دفتر و اندکی غزل ... نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ ۱۱:۳۱ شماره ثبت ۴۹۸۵۸
بازدید : ۴۴۹ | نظرات : ۹
|
آخرین اشعار ناب نغمه احدی
|
بیزارم از سفر مبـــادا ! مبادا ! خطر کنی
با نغمـــــــــــــه ی جداییت مرا ، آشفته تر کنی
شامم، سحر مبــــــــــــــــــــاد اگر، بی من تو بگذری
از دست ، رفته ام! شبــــــــــــــــــــم بی سحر کنی!
عـــــــــادت مده به خود مرا ، راهی شدی ، برو...برو !
یک دم مبـــــــاد، دلخوش ِ وعده ای دروغ تر کنی
از هوش رفته ای ست دلم غرق ِ نگـــــــاه تو
بامعجزه به وصلت - مگر، او را خبـر کنی
من عاشق شبـابم و شعر و دلدادگی ، مرو
این گونه مشکنم مبــادا بی من عزم سفــر کنی
آقــای واژه هــــــــــــــــای دلم ....می روی سفر!
با من بگو بی عشق چگونه آیا تو ســـــــــــر کنی؟!
عیســــی من !شفــــــــا بده، امید من دعاست
یارب!... خدا ،مگر تو از دلم او رابا خبــــــر کنی
ای دوست تر با غزل هـای ناب ِ عاشقی
برگرد شـایدپایان قصه ام راقشنگتر کنی
با واژه های محبت بخوانم، به گرمــای عاشقی
آری به عشق قسم اینگونه ، دفع شـــــــر کنی!
من زنده ام به تمنـــــــــــــای دیدنت بوسیدنت بمان
شـــــــاید دوباره دیده ام را به اشک ِ شوق ، تر کنی
ســــــم است جداییت ، شاهـــــــــــــــــــزاده ی غزل!
باید همینـــــــــــک ترک جـــــــدایی و قهوه ی قجر کنی
با آسمان سخن بگو و دعا یم کن و بمــــــــــــــــــــــان
ای عشق من دوباره می شود، شب را سحر کنی !
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
برگرد شـایدپایان قصه ام راقشنگتر کنی
سلام بزرگ مهر فرهیخته بسیار لذت بردم از طراوت احساس خوبتان بدون تعارف عرض می کنم مرحبا دارید