جمعه ۲ آذر
با رباتها می رقصد شعری از سامان سلطانیان
از دفتر سالهای میانی نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۲۶ شماره ثبت ۴۹۴۲۵
بازدید : ۳۷۹ | نظرات : ۲
|
آخرین اشعار ناب سامان سلطانیان
|
تو چنان رهایی
که ذهنت رازهای پرواز را
به رباتهای بی جان
واژه به واژه
تصویر میکند.
دلم می سوزد
یا شاید دلم حسودی اش می شود،
از این همه رهایی ات در غربت
اگر تو غریبی در غربت
پس چرا من در کنار
تمام واژه های وطنم
سیلی می خورم از این
همه حسرت رهایی
مرا به میهمانی رقص
رباتهایت ببر
آنها شاید مرا فهمیدند
آنها شاید نوازشم کردند،
آنها شاید غریبانه
ولی رها رقصیدن را یادم دادند.
مرا به این غربت غریبانه،
ولی رهایت ببر
که از واژهای بی آب و نان
خسته ام.
مرا به افکار رباتهایت ببر
که از این نرقصیدن بیزارم
مرا به میهمانی رقص رباتهایت ببر.
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.