سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
درودبرادرخوبم
زیبا بود
دوکعبه ی چشم های تو
مسلمان ترمی کند مرا!
تاهمین جا به نظرم کافیه ویه بند شاعرانه ی زیباست
جمله ی اخرش اضافیه
شبیه خدایی که دراین نزدیکی است دیگه لازم نیست
مسلمان شدن یعنی ایمان اوردن به خدا
و مسلمان شدن شبیه خدا معناش درست نیست به نظرمن
اگه می گفتید ایمان می آورم به تو مانند خدا درست بود
که البته اینم زیادجالب نیست وقیاس گرفتن پدرباخدا خوب نیست!
البته این نظرمنه تاببینیم بقیه چه نظری دارند!
اینجوری هم ی تونستید بگید
دو ڪعبہِ چشم هاے تو
مٌسلمان تَر میڪند "مرا
وبیشترازبیش ایمان می اورم
به خدایی که دراین نزدیکی است!
یا
دو ڪعبہِ چشم هاے تو
مٌسلمان تَر میڪند "مرا
دوستت دارم
شبیه خدایی که دراین نزدیکی است!