يکشنبه ۲۷ آبان
زيره هستم اهل كرمان نيستم ! شعری از کریم لقمانی سروستانی
از دفتر s@rv نوع شعر
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۰ ۱۶:۰۰ شماره ثبت ۴۹۱۱
بازدید : ۹۴۵ | نظرات : ۰
|
دفاتر شعر کریم لقمانی سروستانی
آخرین اشعار ناب کریم لقمانی سروستانی
|
(تقديم به استادچگني زاده ارجمندكه راه را بجاي چاه نشانم ميدهند)
شاعرم اما سوادم كم بُوَد - بي سوادي آتش جانم بود
چون نميخواهم روم درحاشيه- اين قلم دردست من ماتم بود
شادهستم من دراينجا مانده ام- شعراستادان خوبم خوانده ام
تا بگيرم عاريه ازشعرشا ن - چونكه من ازبيسوادي رانده ام
گه به خودگويم كمي بيدارشو- كم بمان اينجا توهم بيمارشو
گوش راخالي بكن ازطعنه ها - چون نهالي مانده درنيزارشو
گُرگرفته اين دلم ازكينه ها - زشتي وُ افكاربد درسينه ها
خنجرازروبسته اند بااين قلم - شاد ازاين كارما، بيگانه ها
كاش اين دلها جداازهم نبود – اين غروراين افتراوُغم نبود
بس كنيدبا تهمت بي جازدن – شعرتان بردردها مرهم نبود
يا بگويندت بيا شعرم بخوان– گرنخواني جمع مارندان نمان
اين دلم تاول زندازخواندنش– درتلاطم مانده، گشته بي امان
شاعري شعري سراوُدورشو – كم به اميدِ كامنت زورشو
راي وُاين خشكيده گلهامال تو– پس بياباديگران هم جورشو
گركه نقدم ميكنندغوغا كنم – با هياهو شعله ها برپا كنم
چون ندانم شعروُدارم ادعا – زورميخواهم كه خودراجاكنم
فكرمن باشد كه ازما بهترم – درميان شاعران، من سرترم
شعرمن زشتي وُننگ وُناروا– درخيال خام خود استاد ترم
گركه داري دلخوري ازشاعران – نام او گوئيد بانام وُ نشان
مي سرايي، جمع بندي برهمه – پس چراترسي زنقد ديگران؟
اين بدان روزي توپايان ميشوي- با غم وغصه توگريان ميشوي
هرچه خواهي طعنه زن برديگران – خودنميداني كه حيران ميشوي
كاش خوددانم كه اينجاكيستم – اين اساتيد گرنباشند چيستم
شعرگويم، شعرهاي قهقرا – زيره هستم،اهل كرمان نيستم s@rv
اميدبعداز4 روز بازهم سيستم سايت پاسخ ندهد(برادرهنوز 24 ساعت شما تمام نشده فردا برگرديدچون اينجا جاي شاگردان نيست)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.