سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        72 شب

        شعری از

        علیرضا مسیحا

        از دفتر محرم نوع شعر ترانه

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۵ ۱۴:۵۱ شماره ثبت ۴۸۹۰۷
          بازدید : ۸۰۸   |    نظرات : ۱۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علیرضا مسیحا

        دیگه کم کم داره نزدیک میشه
        روزایی که دلامون غم داره
        یه ساله هر جا برم میخونم
        دله من تنگه ؛ برات بیماره
        نمیدونم میمیرم یا زندم
        که دوباره پرچمو بردارم
        لباس مشکیمو می پوشم من
        آخه یکساله تو رو کم دارم
        بیا آبرو بخر کاری کن
        نوکرت خیلی بهت محتاجه
        تو دعا بکن منم لایق شم
        دعاتون رو سر نوکر تاجه
        حالا هفتاد دو شب می مونه
        تا محرمت که آدم سازه
        انتظارش منو عاشق کرده
        لحظه ای که در هیئت بازه
        چایی هیئت و بعدش روضه
        گریه ها و ناله های غمناک
        من فدای نوکری که میگه
        یاحسین جان با چشای نمناک
        سینه زن سینه بزن وقتیکه
        رو لبت نام حسین می شینه
        شک نکن گریه کناشو هرشب
        مادرش فاطمه هم میبینه
        روضه وقتی میرسه تا گودال
        خواهری میبینه جسمی پرپر
        مادری هی میخونه با ناله
        یا حسین تویی غریب مادر
        بمیرم که چی به روزت اومد
        قتلوک ذبحوک عطشان
        نفست میگن به خس خس افتاد
        پیکر تو گشته دیگر عریان
        چقدر غصه میخوردش مادر
        خواهرت رو تل تو رو میدیده
        روی سینه اش نشسته شمر و
        ارباب زیر دست و پاش جون میده
        تویه لحظه های آخر گفتی
        شیعیان تو بیادت باشند
        تو رو تشنه کشتن و وقتی آب
        مینوشن یاد لبانت باشند
        ما همه عاشق اربابیمو
        تا ابد برای اون می خونیم
        بیخیال بزار بگن دیونه است
        تا قیامت پای اون می مونیم...
        علیرضا مسیحا
        4/5/95 دوشنبه 
        ساعت : 13:30
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        سه شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۱۱
        خندانک خندانک خندانک اجرتان با سالار شهیدان
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵ ۱۸:۰۴
        درود
        ترانه زیبایی است خندانک خندانک خندانک
        مهدی حریفی
        سه شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۰۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما...مرحبا
        منصور دادمند
        سه شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۱۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        شکوفا
        سه شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۳۷
        زیبا سرودید
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵ ۱۵:۲۸
        درود بر شما

        خندانک خندانک
        باقر رمزی ( باصر )
        چهارشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۱۱
        سلام و درود جناب مسیحای عزیز
        صبحگاهان به مهمانی رفتن زیباست مخصوصا که در کنارش سروده ای خوانده شود
        موفق باشید خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        شریف شریفیان
        چهارشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۰۹
        درود

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سه شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۱۳
        سلامـ...
        اصلا حسین جنس غمش فرق میڪند....
        درووود
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6