يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر جلال پورسلیمانی
آخرین اشعار ناب جلال پورسلیمانی
|
مرغان بی پناه و بیابان سرد وسوز
دندان تیز روبهِ مکّار کینه توز
آهوی دشت ومعرکهء هولناکِ صید
صیادوصد وسیله واسباب مکر وکید
تیر جفا زچلّهء ظالم جهید و رست
بر دیدهء غزال ستمدیده ای نشست
کفتارها گلوی گرازی دریده اند
با خنده وقت مرگ دگر مژده میدهند
ماری گرفته دامن خرگوش بی پناه
این آخرین دقایق وآن آخرین نگاه
رقصِ عقاب و نیلیِ خوشرنگ آسمان
فکری پلید دارد و از دیگران نهان
گرگانِ درّه گلهء میشی دریده اند
گویی خبر زقحطیِ فردا شنیده اند
ماهی که نقشِ ماه در اغوش میفشرد
ناگه دلش گرفت وگلویش فشرد ومْرد
مور از حراسِ سْمّ الاغی فرار کرد
شدصید مرغ ومنزل مرگ اختیار کرد
پیرِ مرادِ طایفه صدسال عمر کرد
آخر وداع گفت و رهیداز عذاب ودرد
ده بیت قصّه شد که بدانی ادامه را
بشنو دوبیت آخر و اتمام نامه را
حیف است زنده باشی واز مرگ بی خبر
جمله مسافریم وسرانجامِمان سفر
سایه ببخش و میوه فرو ریز وگل فشان
هم آن جهان خجسته و هم این جهان نشان
جلال پورسلیمانی.سوم تیرماه۹۵
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سروده بسیار زیبا و شورانگیز