پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر مسعود مهرابی( درویش)
آخرین اشعار ناب مسعود مهرابی( درویش)
|
درد دارد عاشقش باشی و انکارت کند
تو به عشقش زنده و او فتنه در کارت کند
تا بگویی عاشقم،لبخند تحویلت دهد
روی اعصبابت رود ،یا شک به رفتارت کند
وای از وقتی خودش هم حکم و هم قاضی شود
با گناه و بیگناه،محکوم بر دارت کند
دوستش داری ولی اَنگ ریایت میزند
تو وفادارش بمانی ،او فقط خوارت کند
درک او اینست از عشق و نمیفهمد تورا
کاش میفهمید نباید اینچنین زارَت کند
گریه کردی،قول دادی و قسم،اما چه سود!؟
با چنین تدبیر هم بیشک گنهکارت کند
عاقبت اندیشه ی رفتن بیفتد در سرت
دست تقدیر و جنون،درگیر پیکارت کند
گفتنی ها را بگویی و رخ از تو برکشد
دل برآشوبد ز غم ،اوباز انکارت کند
مسعودمهرابی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.