سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        چهل سالگی

        شعری از

        پگاه بنوان

        از دفتر عبور نوع شعر نثر و انواع آن

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۲۳ شماره ثبت ۴۷۸۲۳
          بازدید : ۱۰۱۲   |    نظرات : ۳۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پگاه بنوان


        یک روز
        برای من دور
        نزدیک برای تو
        درمیان فایلهای قدیمی خاک خورده ات
        جایی بین سی و چهل سالگی
        عکس زنی میخکوبت میکند
        عکس زنی با چشمانی
        نه تیره و نه روشن
        و یادت خواهد آمد
        چشمانش در آفتاب روشن بود
        زنی که دوستت داشت
        زنی که هرشب انتظارت را رنگ میکرد
        جایی همان حوالی
        از پنجره محل کارت
        تصویر آشنایی قلقلکت میدهد
        و حس میکنی گوشی همراهت می لرزد
        برای لمس صدایش
        جالب میشود
        سرنوشتش
        رنگ رژ لبش
        سایز کمرش
        و بی اختیار بغض میکنی
        و درمیان
        انبوه
        زنانی که ترکشان کردی
        جستجویش خواهی کرد
        حتی بوی تنش را در لباس زنت
        و خنده هایش را
        در شیطنت دختر کوچکت
        جایی در دهه چهارم زندگیت
        من نشسته ام
        با موهایی پرپشت
        و پوستی روشن
        و تو با ماشین میلیاردیت
        از کنارم رد میشوی
        و فکر میکنی:
        "چقدر همه چیز رنگ من است"
        و دچار توهم مالیخولیایی
        بازگشت به گذشته میشوی
        من اما هرگز تورا ترک نکرده بودم
        و زنانه هر روز خاطراتت را
        گردگیری میکردم
        و تمام شهر را به نام تو میخواندم
        من اما
        صبح به صبح
        به تمام مردم شهر
        چایی میدادم
        با طعم تو
        آنجا که تو دیگر از آن من نبودی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۹:۱۱
        پگاه عزیز یکی از بهترین های تورا خواندم بدون تعارف خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۳۷
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بانو پگاه عزیز
        تلخ
        اما زیبا به تصویرکشیدی خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۹:۲۱
        درود بانو
        زیبا و دلنشین بود خندانک خندانک خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ ۱۹:۳۲
        چرا برای شاعر، دور و برای معشوق ...نزدیک...!
        جالب اینجاست که شاعر تمام روحیات معشوق را می شناسد و همه عکس العمل های او را پیش بینی می کند...
        صحبت از یک عشق قدیمی است که هنوز در ذهن و یا شاید در دل شاعر ( عاشق ! ) زنده است.
        تصاویر همه مستند است و پرونده دارد.
        حس اثر قابل انتقال و آهنگش محزون...
        زیبا بود و دلنشین نیز... درود بر شما خندانک
        سمانه هروی
        دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۲۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بابک شریعت
        سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۲:۵۹
        آفرین! شیوا، روشن و موثر! خندانک خندانک خندانک
        باقر رمزی ( باصر )
        سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۴۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        سلام و درود بر شما برادر بزرگوارم
        عمیق و با محتوایی متفاوت
        از شعرتان بهره بردم مهربان
        الهی کماکان موفق و موید و محفوظ باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        به حقیر هم سری بزنید حضرت دوست
        ممنونم
        جواد مهدی پور
        سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۱۱
        درود بر بانو بنوان گرامی خندانک خندانک خندانک

        سوگمندانه بود این خاطره ی دلگیرتان

        برایتان سر بلند و شادابی ارزومندم
        زنده باشید به مهر
        خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۰۶
        چقدر زیبا بود
        افرین
        افرین
        من را تحت تاثیر گفرار داد روز نامه عاشقی که هر شب کتابش را کاملتر میکند خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۱۶
        زیبا و دلنشین بود . درود بر شما بانو خندانک خندانک خندانک خندانک
        دخت ماه
        سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۴۵
        خیلی عالی بود بانو احساسات رابه خوبی به بازی میگیرد درود خندانک
        نیره ناصری نسب
        سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۰۵
        درود بر بانوی مهربان و گرامی

        خیلی با احساس سرودی خندانک
        دستانت توانا خندانک خندانک خندانک
        میلاد همتی
        چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۲۱
        زیبا بود.سپاس
        محمد علی شیردل
        چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۰۹
        سلام

        عالی براووووووووووووووووووو
        درووووووووووووووود بر شما
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۳۱
        درود بر شما
        زیبا بود و خاطره انگیز
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدعلی جعفریان(عاشق)
        پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۰۸
        و زنانه هر روز خاطراتت را

        گردگیری میکردم

        و تمام شهر را به نام تو میخواندم

        من اما

        صبح به صبح

        به تمام مردم شهر

        چایی میدادم

        با طعم تو

        آنجا که تو دیگر از آن من نبودی

        خندانک خندانک
        عبدالرضا مردی
        پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۵۹
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6