جمعه ۲ آذر
ریا شعری از نیما آسمند
از دفتر فریاد سکوت نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۵ ۲۳:۰۰ شماره ثبت ۴۷۸۰۵
بازدید : ۵۴۱ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب نیما آسمند
|
به نام او که اوست
زندگی یعنی بر سر جوی که رسی روی سنگی بنشین
دست هایت را فرو بر در آن آب زلال
خنکای اب را غسل چشمانت کن
به سکوت جوی گو می ترسم خبرت را به همان شهر حریص,
مردم کوته نظرو خار برم
به زلال آب گو خسته از بانگ اذانم
که نمازش صف هر کبرو ریاس
کوچه هایش تاریک
بس که خورشید چه بی حوصله آنجا تابید
عاشقی رسم غریبیست در این شهر عجیب
معشوق همان باکره زهد نما
سکه هایش گرچه در کیسه حجب و حیاست...
بوی عرق عاشقی دیگر دارد
پس بمان جوی زلال در همین نزدیکی
که اذانش بادو سجده اش تابش خورشید به آب
نه همان سجاده کبر و ریا
روشنی سجده خورشید به ابزار طبیعت و درختان همه در باکرگی می شکفند
پس بمان جوی ذلال تو در این تنهایی
نیما آسمند. 1394/3/23
21:16
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا بود