جمعه ۲ آذر
برای رضا شعری از حامد زرین قلمی
از دفتر سرمه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۰ ۰۳:۰۱ شماره ثبت ۴۷۶۸
بازدید : ۹۸۵ | نظرات : ۲۱
|
آخرین اشعار ناب حامد زرین قلمی
|
در قلبت ای رفیق چه دردی نهفته ای
ناگفته هاست دردلت آری نگفته ای
شبهای تار به دیده ی شب زنده دارِ خویش
می بینمت که تا سحر ازغم نخُفته ای
برف است بر سرت که سپید است یا هنوز
گرد و غبارِ راه تو از سر نرُفته ای؟
خود را بده به او به رضایش رضا بده
خود را بخوان به نام خود این ذکر گفته ای
خون جگر به رشته بکش همچو لعلِ ناب
نتوان فروخت گوهرو لعلِ نسُفته ای
بُغضت چو دانه ایست به گلدان ولی هنوز
لبیکِ رُستن از بَرِ گلدان نگفته ای
اما بدان که به قلبم چو لاله ای
کندر پیِ خزان و زمستان شکفته ای
بیدار بود حامد امشب و از حال دوست گفت
اما چو بختِ من تو به خوابی و خفته ای
برای رضا
حامدزرین قلمی
بامداد
2/6/90
|
|