سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 5 اسفند 1403
  • روز بزرگداشت خواجه نصيرالدين طوسي - روز مهندسي
25 شعبان 1446
    Sunday 23 Feb 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

      يکشنبه ۵ اسفند

      و من افسانه می گویم و تو افسانه میخوانی

      شعری از

      محمد بابایی (نامی)

      از دفتر راهبه ی عاشق نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱ شهريور ۱۳۹۰ ۰۸:۲۰ شماره ثبت ۴۷۴۲
        بازدید : ۷۳۳   |    نظرات : ۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محمد بابایی (نامی)

      و من افسانه می گویم به تنهایی 

       

      کجا هستی ؟ کجا هستی بهاران آمد و افسانه ها نو شد

       

      نسیمی خوش وزیدن کرد

       

      و من تنهای تنهایم بهار آمد

       

      من از سردی گریزانم

       

      من از گرمی هراسانم

       

      ... و از آوای تلخ این غروب تیره میترسم

       

      ندای قلب من افسانه می گوید

       

      کجا هستی؟ کجا هستی؟ تو ای تنها امید من

       

      بهاران آمد و صحرا به گلهای خود بالد

       

      ... و من از دوری و هجر گل امید خود نالم

       

      من از وحشی گریزانم

       

      من از تلخی هراسانم

       

      ... و از خار و خس بیگانه می ترسم

       

      صدایم کن     صدایم کن    ندای قلب من گوید

       

      بیا . . . خوبم . . . ای نهال هستی

       

      که در من جای تو خالی و جز تو جای دیگر نیست

       

      و تو افسانه میگوئی !  ندای قلب من گوید

       

      حقیقت دارد این فریاد و آن بیداد؟

       

      تو میگوئی که . . . سخت تنها است و تو تنها امید او

       

      حقیقت دارد این فریاد و آن بیداد؟

       

      تو میگوئی که . . . سخت مجنون است و تو لیلای مجنونش

       

      ندای قلب تو افسانه میگوید؟    ندای قلب من گوید

       

      حقیقت دارد این گفتار؟

       

      تو میگوئی که تنها گل امید من هستی؟

       

      و قلب من بود جائی برای رشد و روئیدن

       

      حقیقت دارد این فریاد و آن بیداد ؟ تو میگوئی؟

       

      ندای قلب من گوید

       

      کجا هستی ؟ کجا هستی؟

       

      و من افسانه میگویم و تو افسانه میخوانی . . .

       

       

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      7