سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        و من افسانه می گویم و تو افسانه میخوانی

        شعری از

        محمد بابایی (نامی)

        از دفتر راهبه ی عاشق نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱ شهريور ۱۳۹۰ ۰۸:۲۰ شماره ثبت ۴۷۴۲
          بازدید : ۷۲۴   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد بابایی (نامی)

        و من افسانه می گویم به تنهایی 

         

        کجا هستی ؟ کجا هستی بهاران آمد و افسانه ها نو شد

         

        نسیمی خوش وزیدن کرد

         

        و من تنهای تنهایم بهار آمد

         

        من از سردی گریزانم

         

        من از گرمی هراسانم

         

        ... و از آوای تلخ این غروب تیره میترسم

         

        ندای قلب من افسانه می گوید

         

        کجا هستی؟ کجا هستی؟ تو ای تنها امید من

         

        بهاران آمد و صحرا به گلهای خود بالد

         

        ... و من از دوری و هجر گل امید خود نالم

         

        من از وحشی گریزانم

         

        من از تلخی هراسانم

         

        ... و از خار و خس بیگانه می ترسم

         

        صدایم کن     صدایم کن    ندای قلب من گوید

         

        بیا . . . خوبم . . . ای نهال هستی

         

        که در من جای تو خالی و جز تو جای دیگر نیست

         

        و تو افسانه میگوئی !  ندای قلب من گوید

         

        حقیقت دارد این فریاد و آن بیداد؟

         

        تو میگوئی که . . . سخت تنها است و تو تنها امید او

         

        حقیقت دارد این فریاد و آن بیداد؟

         

        تو میگوئی که . . . سخت مجنون است و تو لیلای مجنونش

         

        ندای قلب تو افسانه میگوید؟    ندای قلب من گوید

         

        حقیقت دارد این گفتار؟

         

        تو میگوئی که تنها گل امید من هستی؟

         

        و قلب من بود جائی برای رشد و روئیدن

         

        حقیقت دارد این فریاد و آن بیداد ؟ تو میگوئی؟

         

        ندای قلب من گوید

         

        کجا هستی ؟ کجا هستی؟

         

        و من افسانه میگویم و تو افسانه میخوانی . . .

         

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4