يکشنبه ۲ دی
تب عشق شعری از مسعود جعفرزاده
از دفتر شعرناب نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱ شهريور ۱۳۹۰ ۰۸:۲۴ شماره ثبت ۴۷۳۸
بازدید : ۹۴۸ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب مسعود جعفرزاده
|
نگاه پر مهرت، در من شرر افروخت
بر من غمی کم کرد،
تبی از عشق به من آموخت.
به صحرای خشکیده ی قلبم،
بوسه هایی از جنس باران داد.
ندانستی با رفتنت مهتاب،
ستاره ای جان داد ...
بیا برگرد ...
تو
می دانی که میمیرم ز هجرانت،
ندارم تاب افسوسی،
برای رویت مهتابِ چشمانت
بیا در انتهای خاموشی
دست مرا هم گیر ...
رهایم کن ازین شب دلگیر.
دو دستم را بیفشار در دست،
ببر مرا با خود،
به صبحی روشن و سرمست
بیا برگرد ...
چشم
مرا وا کن،
دلم را غرق رویا کن.
دستان سردم را ،
بگیر
ای خفته در باران
جدایم کن، رهایم کن ازین دوزخ،
ز جمع این گنه کاران.
برم گردان ،
به
غزلواره ی پر مهر،
به دشتی از شقایق ها،
به سوی ساحلی از شعر.
به رویای محفلی شیرین،
به آن نگاه محو انگیز،
به آن تب دیرین
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.