سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      ازدواج کیکاوس و سودابه (بخش دوم)

      شعری از

      بابک شریعت

      از دفتر پهلوانان نوع شعر مثنوی

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۵ ۱۹:۲۶ شماره ثبت ۴۷۲۲۱
        بازدید : ۱۶۵۱   |    نظرات : ۱۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بابک شریعت

      صدای ارسالی شاعر:
      بخش دوم ( از چهار بخش):   کیکاوس آگاه میگردد که شاه یمن دختری زیباروی و با کمالات دارد و قصد دیدن و ازدواج با وی را در سر می پروراند ولی شاه یمن مخالف این ازدواج است چون تاب دوری دخترش از یمن را ندارد، از اینرو سودابه را به مجلس دعوت میکند و از خواستگاری کاوس میگوید تا جواب او را بشنود. سودابه پس از دیدن کاوس شاه سخن میگوید.
      گفت کی را یک نفر کارآگهان
      دختری دارد شه هاماوران
      کز قد و اندام و گیسو و جمال
      نیست همتای پریچهره کمال
       نام او سودابه و گیسو چو بید
       نرگسش چشم و قدش سرو و سپید
      در خرد یکتا و نور چشم شاه
      نیست همتایش مگر کاوس شاه
      چون شنیدی وصف آن زیبا پَری
      دل بدادی کِی به آن سرو سَهی
      پس بخواندی شاه هاماور به پیش
      گفت وی را جمله از اسرار خویش
      مدتی باشد که او در جستجوست
      در پی وَصل پَری چهری نکوست
      چون شنیده وصف دُختِ خوب او
      قصد کرده عشق و وصل و روی او
      کو شود مَهدِ زنان کاویان
      سرور و تاجِ سَر ایرانیان
      شاه هاماور سخن از کِی شنید
      بر دلش رنجی گران آمد پدید
      دختر دردانه اش سودابه را
      از دل و جان بیشتر دادی بها
      گر که دُختش همسر کاوس شود
      همره شو راهی ایران شود،
      بعد از آن دیگر نبیند دُختِ خویش
      در فِراقش دل پُر از اندوه و ریش
      پس به کِی گفت ای شهنشاه زمان
      گویمت سِرّی ز اسرار نهان
      دُخت من سودابهٴ پیکر سَمَن
      می نجوید همسر از غیر یمن
      گر اجازت می دهی خوانم ورا
      در حضورت پُرسَمش زین ماجرا
      چون بیامد آن پریچهره عیان
      چشم یاقوت و کمانش ابروان
      مُشک گیسو و قدش سرو سَهی
      خوش خَرام و با وقار و فَرهی
      کاوس کِی مَحو آن دُردانه شد
      واله وشیدای آن فرزانه شد
      شاه هاماور بگفت سودابه را
      خواهد این شاه جهان وصل تو را
      تا شوی بانوشه ایرانیان
      همسر کاوس کِی فخر کیان
      از دیار و شهر هاماور روی
      ساکن بوم و بَر دیگر شوی
      چون بدید آن دخت شه روی کیا
      آن جمال و فَرُّ و بازو و قوا
      گلرخش بشکفت و رویش لاله شد
      نرگسش باز و روانش واله شد
      گفت سودابه پدر را ای عزیز
      نیست با چَرخِ فلک ما را ستیز
      گر بخواهد پادْشا وصل مرا
      پس یمن گردد عزیز و پُر بَها
      گر مرا با خود به ایران می برد
      هر بهاری سوی هاماور رود
      تا شکار و بزم جوید در یمن
      در کنارت می نشیند او و من
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      احمدی زاده(ملحق)
      جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵ ۰۰:۱۶
      جناب شریعت بزرگوار واقعا کیفور می شوم و قتی شعر خوانی شمارا میشنوم بدون تعارف میگم و رودرواسی ندارم حاضرم قسم پیشاهنگی هم بخورم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      واقعا دست مریزاد مرحبا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۱۸:۳۴
      درود گرامی
      بیچاره کی کاووس خندانک خندانک
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      سه شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۵۷
      خندانک خندانک خندانک
      صفیه پاپی
      پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۵۱
      ............. خندانک خندانک خندانک ...................
      هزارااان درود خندانک خندانک خندانک خندانک
      ............ خندانک خندانک خندانک ....................
      هدیه به اهالی خوب شعرناب:

      پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را به تصویر بکشد.نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها ، تصاویری بودند از خورشید به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در چمن می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، پرندهو قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد. ...
      اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.
      تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد. اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بودند.
      این تابلو با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هیچ هماهنگی نداشت.اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید.آنجا، در میان غرش وحشیانه ی طوفان ، جوجه گنجشکی ، آرام نشسته بود.
      پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ی جایزه ی بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است!!!
      یادمان باشد:
      آرامش چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل و بدون کار سخت یافت شود ، بلکه معنای حقیقی آرامش این است که هنگامیکه شرایط سختی بر ما می گذرد آرامش در قلب ما حفظ شود...
      مهدی حریفی
      پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۳۴
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      درود بر شما...مرحبا و موید باشید
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      نیره ناصری نسب
      پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۱۱
      درود بر شما بزرگوار

      عالی بود بهتر است در خواندن شعر حماسی کمی محکم تر واژه ها را بیان کنیم تا با بقیه سروده ها تفاوتی داشته باشد
      خندانک
      برایتان آرزوی سربلندی داریم خندانک خندانک خندانک
      اله یار خادمیان(صادق)
      جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۱۹
      سلام و درود بر شما نویسا و کوشا و به روز و به روز باشی عزیز خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      بابک شریعت
      جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۳۱
      توانا باشید
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      ساسان نجفی(سراب)

      نیست جز عشق خالق هستی نام و نشان دلم
      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3