پنجشنبه ۱۵ آذر
|
دفاتر شعر جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)
آخرین اشعار ناب جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)
|
ای مرغ دل از قفس برون باید شد
فردا نه، درنگ است کنون باید شد
در سینه ی این مرده چرا در طپشی؟
در آدم زنده اندرون باید شد
این دانه و آب است مگر علت تو...
تا کجا چنین زار و زبون باید شد؟
بنگر همه ی خویش در آیینه دلا
بشمر که چگونه ای و چون باید شد
خم شد کمر واژه ی مردی مددی
تا سقف نریخته است، ستون باید شد
آنجا که نگردد به خِرد باز گره
سرمست می ناب جنون باید شد
مرداب مباش مرد باید برود
چون رود مصون از سکون باید شد
خواهی نشوی زنده به گور تن خود
اندر رگ و راه عشق ، خون باید شد
"فریاد " بر آید از دل شعر و شراب
هم بزم سه تار و ارغنون باید شد
پ ن : مساله : داریم زنده کسی است که عاشق است ، حساب کنید از کی زنده اید
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
خداروشکر استاد با این حساب از همان لحظه تولد ... زنده باشید وباشیم به عشق