11
به جز تو نیست معبودی برایم
منزه هستی و من می ستایم
ز نادانی چنین جرأت نمودم
ستم کردم مطیعت من نبودم
دلم آرام شد یادم فتادی
از این ره ، منتی بر من نهادی
12
خداوند من و معبود مائی
برایم تو پر از ارج و بهائی
از این بنده چه زشتی ها که سرزد
همه پنهان نمود آن لطف ایزد
بلاهای زیاد از من زدودی
چه سنگین بوده اند آسان نمودی
چه لغزش ها که از من دور کردی
چه دشواری تو بردی یا چه دردی
خدا تعریف من کردی چه بسیار
نبودم درخور تعریف هر بار
13
خداوندا! چه بد حالی که دارم
بلاهایم زیاد و زار کارم
هر آنچه در عمل دارم روا نیست
بلا بسیار و دردم هم دوا نیست
زمین گیرم نموده این علایق
به نحوی آن علایق گشته عایق
بلند است آرزوهایم به دنیام
لذا دورم ز نفع و در بلایام
بسا من از امورم گشته ام دور
ز سودم دور من هم غیر معذور
فریبم داد دنیا با غرورش
و نفسم با خیانت های کورش
14
خدایا ، ای که معبودم تو هستی
به دنبال بدی بودم و پستی
به پاس عزتت خواهش که دارم
گذر! از زشتی رفتار و کارم
نباشد مانعی تا این دعایم
شود مقبول درگاهت ، خدایم
مبادا زشتی رفتار و گفتار
شود مانع ز عفوم ، من شوم خوار
تو رسوایم مکن با آنچه پنهان
که بر آن واقفی، پنهان ز انسان
مفرما هر شتابی در عذابم
که آنرا ، هم نه راغب ، هم نتابم
ز کار زشت ، من را ، عفو گردان
که در خلوت کنم از آن پشیمان
ز بدکاری و رفتاری و تقصیر
فزون در شهوت و اسراف و تبذیر
من آگاهی ندارم از زیانم
ز نادانی همیشه بی امانم
15
خدایا! ، مهربان هستی پر احسان
همه کار مرا آسان بگردان
عطوفت کن به من ، محتاج آنم
به هر امری که دارم هم به جانم
16
توهستی رب من، کس غیر تو نیست
اگر از تو نخواهم غیر تو کیست
چه کس بد حالیم را می زداید
توجه می کند فیضش فزاید
17
مقرر داشتی حکمی به سودم
هوای نفس دور از آن نبودم
فریبم داد دشمن ، گول خوردم
از آن هر بار هم عبرت نبردم
هرآنچه خواست دشمن، آن ادا شد
قضای آسمانی هم صدا شد
ز حدم پای را بیرون نهادم
به دستورات حق ارزش ندادم
18
ستودن ، حق تو بر من ، خدایا
در این صورت به دورم از بلایا
ستایش می کنم در هر زمانم
و در هر حال شکرت بر زبانم
قضایت ، چونکه بر من شد مقرر
و حکم و هر بلا گشته مکرر
برایم نیست دستاویز در آن
به جز تسلیم هرگز نیست پایان
19
مقر و معترف هستم نه یک بار
به سویت آمدم همچون گنهکار
پس از تقصیر و اسرافی که کردم
به نزدت آورم ، غم ها و دردم
پشیمان و شکسته ، بی قرارم
تو عفوم کن چنین است انتظارم
ز تو من معذرت خواهم به اذعان
به تو برگشتنم ، اقرار من آن
به آنچه از خودم سر زد مقرم
به آن من معترف غیر مصرم
امان از کار بد، زشت و مزاحم
پناهم ده تو پر فیض و مراحم
20
به تو روی آورم با این ادایم
تو عذرم را پذیر و این صدایم
اگر عذر مرا مقبول تو نیست
پناهی جز تو نشناسم که او کیست
11
لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ وَبِحَمْدِكَ , ظَلَمْتُ نَفْسى , وَتَجَرَّاءْتُ بِجَهْلى وَسَكَنْتُ اِلى قَديمِ ذِكْرِكَ لى وَمَنِّكَ عَلَىَّ ,
نيست معبودى جز تو منزهى تو و به حمد تو مشغولم ، من به خويشتن ستم كردم ، و در اثر نادانيم دليرى كردم و به اينكه هميشه از قديم به ياد من بوده وبر من لطف و بخشش داشتى آسوده خاطر نشستم ،
به جز تو نیست معبودی برایم
منزه هستی و من می ستایم
ز نادانی چنین جرأت نمودم
ستم کردم مطیعت من نبودم
دلم آرام شد یادم فتادی
از این ره ، منتی بر من نهادی
12
اَللّهُمَّ مَوْلاىَ كَمْ مِنْ قَبيحٍ سَتَرْتَهُ وَكَمْ مِنْ فادِحٍ مِنَ الْبَلاَّءِ اَقَلْتَهُ وَكَمْ مِنْ عِثارٍ وَقَيْتَهُ وَكَمْ مِنْ مَكْرُوهٍ َدفَعْتَهُ وَكَمْ مِنْ ثَناَّءٍ جَميلٍ لَسْتُ اَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ.
اى خدا اى مولاى من چه بسيار زشتيها كه از من پوشاندى و چه بسيار بلاهاى سنگين كه از من بازگرداندى و چه بسيار لغزشها كه از آن نگهم داشتى و چه بسيار ناراحتيها كه از من دور كردىو چه بسيار مدح و ثناى خوبى كه من شايسته اش نبودم و تو آن را منتشر ساختى.
خداوند من و معبود مائی
برایم تو پر از ارج و بهائی
از این بنده چه زشتی ها که سرزد
همه پنهان نمود آن لطف ایزد
بلاهای زیاد از من زدودی
چه سنگین بوده اند آسان نمودی
چه لغزش ها که از من دور کردی
چه دشواری تو بردی یا چه دردی
خدا تعریف من کردی چه بسیار
نبودم درخور تعریف هر بار
13
اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلاَّئى وَاَفْرَطَ بى سُوَّءُ حالى وَقَصُرَتْ بى اَعْمالى وَقَعَدَتْ بى اَغْلالى , وَحَبَسَنى عَنْ نَفْعى بُعْدُ اَمَلى وَخَدَعَتْنِى الدُّنْيا بِغُرُورِهاوَنَفْسى بِجِنايَتِها وَمِطالى ,
خدايا بلاى من بسى بزرگ است و بدى حالم از حد گذشته و اعمالم نارسا است و زنجيرهاى علايق مرا خانه نشين كرده ، و آرزوهاى دور و دراز مرا از رسيدن به منافعم بازداشته و دنيا با ظواهر فريبنده اش مرا گول زد و نفسم بوسيله جنايتش و به مسامحه گذراندم ،
خداوندا! چه بد حالی که دارم
بلاهایم زیاد و زار کارم
هر آنچه در عمل دارم روا نیست
بلا بسیار و دردم هم دوا نیست
زمین گیرم نموده این علایق
به نحوی آن علایق گشته عایق
بلند است آرزوهایم به دنیام
لذا دورم ز نفع و در بلایام
بسا من از امورم گشته ام دور
ز سودم دور من هم غیر معذور
فریبم داد دنیا با غرورش
و نفسم با خیانت های کورش
14
يا سَيِّدى فَاَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ اَنْ لايَحْجُبَ عَنْكَ دُعاَّئى سُوَّءُ عَمَلى وَفِعالى , وَلا تَفْضَحْنى بِخَفِىِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنْ من سِرّى وَلا تُعاجِلْنى بِالْعُقُوبَةِ عَلى ما عَمِلْتُهُ فى خَلَواتى , مِنْسُوَّءِ فِعْلى وَاِساَّئَتى وَدَوامِ تَفْريطى وَجَهالَتى وَكَثْرَةِ شَهَواتى وَغَفْلَتى ,
اى آقاى من پس از تو مى خواهم به عزتت كه بدى رفتار و كردار من دعايم را از اجابتت جلوگيرى نكند ، و رسوا نكنى مرا به آنچه از اسرار پنهانى اطلاع دارى و شتاب نكنى در عقوبتم براى رفتار بد و كارهاى بدى كه در خلوت انجام دادم ، و ادامه دادنم به تقصير و نادانى و زيادى شهوت رانى و بى خبريم ،
خدایا ، ای که معبودم تو هستی
به دنبال بدی بودم و پستی
به پاس عزتت خواهش که دارم
گذر! از زشتی رفتار و کارم
نباشد مانعی تا این دعایم
شود مقبول درگاهت ، خدایم
مبادا زشتی رفتار و گفتار
شود مانع ز عفوم ، من شوم خوار
تو رسوایم مکن با آنچه پنهان
که بر آن واقفی، پنهان ز انسان
مفرما هر شتابی در عذابم
که آنرا ، هم نه راغب ، هم نتابم
ز کار زشت ، من را ، عفو گردان
که در خلوت کنم از آن پشیمان
ز بدکاری و رفتاری و تقصیر
فزون در شهوت و اسراف و تبذیر
من آگاهی ندارم از زیانم
ز نادانی همیشه بی امانم
15
وَ كُنِ اللّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لى فى كُلِّ الاْحْوالِ رَؤُفاً وَعَلَىَّ فى جَميعِ الاُمُورِ عَطُوفاً ,
و خدايا به عزتت سوگند كه در تمام احوال نسبت به من مهربان باش و در تمام امور بر من عطوفت فرما ،
خدایا! ، مهربان هستی پر احسان
همه کار مرا آسان بگردان
عطوفت کن به من ، محتاج آنم
به هر امری که دارم هم به جانم
16
الهي وَرَبّى مَنْ لى غَيْرُكَ اَسْئَلُهُ كَشْفَ ضُرّى وَالنَّظَرَ فى اَمْرى ,
اى معبود من و اى پروردگار من جز تو كه را دارم كه رفع گرفتارى و توجه در كارم را از او درخواست كنم ،
توهستی رب من، کس غیر تو نیست
اگر از تو نخواهم غیر تو کیست
چه کس بد حالیم را می زداید
توجه می کند فیضش فزاید
17
إِلَهِي وَ مَوْلاَيَ أَجْرَيْتَ عَلَيَّ حُكْماً اتَّبَعْتُ فِيهِ هَوَى نَفْسِي وَ لَمْ أَحْتَرِسْ فِيهِ مِنْ تَزْيِينِ عَدُوِّي فَغَرَّنِي بِمَا أَهْوَى وَ أَسْعَدَهُ عَلَى ذَلِكَ الْقَضَاءُ فَتَجَاوَزْتُ بِمَا جَرَى عَلَيَّ مِنْ ذَلِكَ بَعْضَ حُدُودِكَ وَ خَالَفْتُ بَعْضَ أَوَامِرِكَ ,
خداى من و سرور من، حكمى را بر من جارى ساختى كه هواى نفسم را در آن پیروی كردم و از فريبكارى آرايش دشمنم نهراسيدم، پس مرا به خواهش دل فريفت و بر اين امر اختيار و اراده ام ياريش نمود، پس بدينسان و بر پايه گذشته هايم از حدودت گذشتم، و با برخى از دستوراتت مخالفت نمودم ،
مقرر داشتی حکمی به سودم
هوای نفس دور از آن نبودم
فریبم داد دشمن ، گول خوردم
از آن هر بار هم عبرت نبردم
هرآنچه خواست دشمن، آن ادا شد
قضای آسمانی هم صدا شد
ز حدم پای را بیرون نهادم
به دستورات حق ارزش ندادم
18
فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَىَّ فى جَميعِ ذلِكَ وَلا حُجَّةَ لى فيما جَرى عَلَىَّ فيهِ قَضاَّؤُكَ وَاَلْزَمَنى حُكْمُكَ وَبَلا ؤُكَ ,
پس در تمام آنچه پيش آمده تو را ستايش مى كنم و اكنون از حكمى كه درباره كيفر من جارى گشته و قضا و آزمايش تو مرا بدان ملزم ساخته حجت و برهانى ندارم ،
ستودن ، حق تو بر من ، خدایا
در این صورت به دورم از بلایا
ستایش می کنم در هر زمانم
و در هر حال شکرت بر زبانم
قضایت ، چونکه بر من شد مقرر
و حکم و هر بلا گشته مکرر
برایم نیست دستاویز در آن
به جز تسلیم هرگز نیست پایان
19
وَقَدْ اَتَيْتُكَ يا اِلهى بَعْدَ تَقْصيرى وَاِسْرافى عَلى نَفْسى , معتَذِراً نادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقيلاً مُسْتَغْفِراً مُنيباًمُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً ,
و اينك اى معبود من در حالى به درگاهت آمده ام كه درباره ات كوتاهى كرده و بر خود زياده روى نموده ، و عذرخواه و پشيمان و دل شكسته و پوزش جو و آمرزش طلب و بازگشت كنان و به گناه خويش اقرار و اذعان و اعتراف دارم ،
مقر و معترف هستم نه یک بار
به سویت آمدم همچون گنهکار
پس از تقصیر و اسرافی که کردم
به نزدت آورم ، غم ها و دردم
پشیمان و شکسته ، بی قرارم
تو عفوم کن چنین است انتظارم
ز تو من معذرت خواهم به اذعان
به تو برگشتنم ، اقرار من آن
به آنچه از خودم سر زد مقرم
به آن من معترف غیر مصرم
امان از کار بد، زشت و مزاحم
پناهم ده تو پر فیض و مراحم
20
لا اجِدُ مَفَرّاً مِمّا كانَ مِنّى وَلا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَيْهِ فى اَمْرى , غَيْرَ قَبُولِكَ عُذْرى وَاِدْخالِكَ اِيّاىَ فى سَعَةِ رَحْمَتِكَ ,
راه گريزى از آنچه از من سر زده نيابم و پناهگاهى كه بدان رو آورم در كار خويش ندارم ، جز اينكه تو عذرم بپذيرى و مرا در فراخناى رحمتت درآورى ،
به تو روی آورم با این ادایم
تو عذرم را پذیر و این صدایم
اگر عذر مرا مقبول تو نیست
پناهی جز تو نشناسم که او کیست
بقیه دارد
مناجاتی زیبا و عاشقانه
دستمریزاد