سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        زوالِ عشق

        شعری از

        رودونا کیارنگ (فاطمه توکلی)

        از دفتر مزامیر نوع شعر افراغ اندیشه

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۲۰:۰۴ شماره ثبت ۴۶۴۲۸
          بازدید : ۱۲۹۶   |    نظرات : ۸۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رودونا کیارنگ (فاطمه توکلی)
        آخرین اشعار ناب رودونا کیارنگ (فاطمه توکلی)

        « زوالِ عشق »
         □ بر منَش هیچ منّت نیست
        لُعابِ لطفش را ؛
        بر آبگینه یِ مرگ می زند
        آن که عشق را ، به ترحم درنگرد ...
         □ نه عشق چیست جز زایشِ هزارباره یِ درد ؟!
        و آزمونِ کوفتنِ خنجری بر جگرگاهِ ریشِ خویش
        زان پیش تر که روزی از قفا
        و به ناروا
        دستی ، در نوازدت ...
        □ و سقراط است ؛ با خاکجایی محفورِ در بغل
        آن کس که پذیراست
        چُنین .
         □ پای در کارزارش نگذاشته جز
        پایِ قباله یِ قتلِ عقل
        به امضایِ دل برده است ؛
         □ این عطوفتِ مادر به خطا
        تریاقی نیست بر شرنگِ ناخواستنت
        برچینش ؛
        زان پیش تر که روزی از جفا
        و نه ناروا
        « شینیگامی » به هاراگیری ام مسیحانه بنازدت ...
        ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
        منت : نیکویی و احسان درباره کسی را به رخش کشیدن
        لعاب : روکش مخصوصی که روی سفال و کاشی و مانند آن می کشند
        آبگینه : آیینه ، شیشه ، بلور ، تیغ ، الماس ، (برداشت های متفاوتی می توان از مرگ داشت هر کدام از معانی مرگ به جهانبینی فرد بستگی دارد ولیکن اینجا به تمام معانی آن قابل تعمیم و توضیح است من فکر می کنم مرگ کنار هر کدام از این معانی قرار گیرد خود داستانی می شود به تنهایی!)
        درنوازدت : درنواختن : زدن ، کتک زدن ، ضربه زدن
        خاکجا : قبر ، گور
        محفور : حفر شده ، کنده شده
        کارزار : جنگ ، مجادله ، پیکار
        قباله : بنچاق ، سند ، عقدنامه ، مدرک
        تریاق : پادزهر
        شرنگ : سم ، زهر ، هر چیز تلخ ، شوکران
        شینیگامی : روح مرگ در اساطیر ژاپن
        هاراگیری : خودکشی سامورایی ها
        سقراط :یونانی «سُکْراتِس » متولد در آتن (470 تا 468 ق .م ) وی در سال (400 یا 399 ق .م ) از طرف حکومت محکوم گردید و با نوشیدن شوکران مسموم شد و درگذشت . وی استاد افلاطون و موجد روش سقراطی است و برخلاف پیشینیان بشر را موضوع تدقیق و مورد توجه قرار داد. نام حکیمی است مشهور. گویند در زمان اسکندر بود. (برهان ).
        از فلاسفه ٔ بزرگ یونان است که در 470 ق .م . در شهر آتن تولد یافت پدرش مردی حجار بود و سقراط پس از آنکه ایام جوانی چندی در خدمت وی بسر برد بدستیاری کریتو از پیروی شغل پدر کناره گرفت و دل بر فلسفه نهاد. سقراط بوجود خدای یگانه پی برد و کوشش داشت که مردم را نیز بدین حقیقت رهبری کند. از جمله فلاسفه و نویسندگان بزرگ یونان چون گزنفون و افلاطون و آنتیس تنس شاگردان وی بودند. از سقراط هیچ گونه کتاب در دست نیست . لکن فلسفه او را از کتاب (محاورات ) افلاطون استنباط میتوان کرد. مردم آتن سرانجام او را به بی دینی متهم و بمرگ محکوم ساختند و سقراط با آنکه وسیله ٔ فرار وی فراهم بود برای محترم داشتن قوانین وطن مرگ را استقبال کرد و جام شوکران را به طیب خاطر بنوشید. (400 ق .م .). (تاریخ تمدن قدیم ایران ).
        وی پسر سوفرونیکس حجار بود. از زندگی او در کودکی و جوانی اطلاعی در دست نیست و آثارش نیز باقی نمانده زیرا وی همواره عقاید خودرا از طریق بحث و مکالمه تبلیغ میکرد سقراط با پریکلیس سیاستمدار مشهور آتن معاصر بوده و با آریستوفانس آشنایی داشت . او را به جرم اینکه با آیین رسمی و دولتی اعتقاد ندارد و پرستش خدایان جدید را ترویج میکند محکوم بمرگ کردند و وی با نوشیدن شوکران زندگی را فدای عقاید خود کرد. گفته اند سقراط فلسفه را از آسمان بزمین آورد یعنی ادعای معرفت را کوچک کرده جویندگان را متنبه ساخت که از آسمان فرود آیند یعنی بلندپروازی را رها کرده بخود باید فرورفت و تکلیف زندگی را باید فهمید. نیز گفته اند شیوه ٔ سقراط دست انداخت و استهزاء بود. اگر در مکالمه ٔ اوتوفرون و مکالمه ٔ آلکبیادس از رسائل افلاطون نظر شود دیده خواهدشد که سقراطچگونه حریف را دست انداخته و او را مستأصل و مجبورمیساخت تا سرانجام اقرار بنادانی خود کند. اما آنچه را که استهزاء سقراطی نامیده اند درواقع طریقه ای بودکه برای سهو و خطا و رفعشبهه از اذهان به کار میبرد بوسیله ٔ سؤال و جواب ومجادله و پس از آنکه خطای مخاطب را ظاهر میکرد باز بهمان ترتیب مکالمه و سؤال و جواب را دنبال کرده بکشف حقیقت میکوشید و این قسمت دوم تعلیمات سقراط را مامایی نامیده اند، زیرا که او میگفت دانستی ندارم وتعلیم میکنم من مانند مادرم فن مامایی دارم . (مادر سقراط ماما بود) او کودکان را در زادن کمک میکرد. من نفوس را یاری میکنم که زاده شوند یعنی بخود آیند و راه کسب معرفت را بیابند. وی براستی در این فن ماهر بود و مصاحبان خود را منقلب میکرد و کسانی که او را وجودی خطرناک شمردند و در هلاکتش پا فشردند، قدرت و تأثیر نفس او را درست دریافته بودند. تعلیمات اخلاقی سقراط تنها موعظه و نصحیت نبود و برای نیکوکاری و درست کرداری مبنای علمی و عقلی می جست بدعملی را از اشتباه و نادانی میدانست و میگفت ، مردمان از روی علم و عمل و عمد دنبال شر نمیروند و اگر خیر و نیکی را تشخیص دهند البته آن را اختیار میکنند پس باید در تشخیص خیر کوشید. مثلاً باید دید شجاعت چیست ؟ و عدالت کدام است ، پرهیزکاری یعنی چه . راه تشخیص این امور آن است که آنها را بدرستی تعریف کنیم این است که یافتن راه تعریف صحیح در حکمت سقراط کمال اهمیت را دارد و همین امر است که افلاطون و مخصوصاً ارسطو دنبال آن را گرفته برای یافتن تعریف (حد) بتشخیص نوع و جنس و فصل یعنی کلیات پی برده و گفتگوی بتصور و تصدیق و برهان قیاس را بمیان آورده و علم منطق را وضع کرده اند، و بنابراین هرچند واضع منطق ارسطو است ، فضیلت با سقراط است که راه باز کرده . سقراط برای رسیدن بتعریف صحیح شیوه ٔ استقراء را بکار میبرد یعنی در هر باب شواهد و امثله از امور جاری عادی می آورد و آنها را مورد تحقیق و مطالعه قرار میداد و از این جزئیات تدریجاً به کلیات میرسید و پس از دریافت قاعده کلیه ٔ آن را در موارد خاص تطبیق مینمود. و برای تعیین تکلیف خصوصی اشخاص نتیجه میگرفت . بنابراین میتوان گفت پس از استقراءبشیوه ٔ استنتاج و قیاس نیز میرفت . در هر صورت مسلم است که رشته ٔ استدلال مبتنی بر تصورات کلی را سقراط به دست افلاطون و ارسطو داده و از اینرو او را مؤسس فلسفه مبنی بر کلیات عقلی شمرده اند که مدار علم و حکمت بوده است . اهتمام سقراط بیشتر مصروف اخلاق بوده وبنیاد او این است که انسان جویای خوشی و سعادت است و جز این تکلیفی ندارد اما خوشی به استیفای لذات و شهوات به دست نمی آید، بلکه بوسیله ٔ جلوگیری از خواهشهای نفسانی بهتر میسر میگردد. سعادت افراد در ضمن سعادت جماعت است و بنابراین سعادت هرکس در این است که وظایف خود را نسبت بدیگران انجام دهد و چون نکوکاری بسته بتشخیص نیک و بد یعنی دانایی است بالاخره فضیلت جز دانش و حکمت چیزی نیست . اما دانش چون در مورد ترس و بیباکی یعنی علم برای اینکه از چه باید ترسید و ازچه نباید ترسید تلفظ شود شجاعت است . چون در رعایت مقتضیات نفسانی به کار رود عفت خوانده میشود. و هرگاه علم بقواعدی که حاکم بر روابط مردم با یکدیگر میباشد منظور گردد عدالت است و اگر وظایف انسان نسبت بخالق در نظر گرفته شود دینداری و خداپرستی است . این فضایل پنجگانه ، یعنی حکمت و شجاعت و عفت و عدالت و خداپرستی اصول اولی اخلاق سقراطی بوده است . اراده آزاد نیست ، یعنی انسان فاعل مختار نتواند بود مگر اینکه پیروی از عقل کند که در آن صورت از نیکی و خیر اختیار مینماید وجه اعتقاد بخدا در نظر سقراط این بود که همچنانکه در انسان قوه ٔ عاقله ای هست در عالم نیز چنین قوه ای موجود است خاصه اینکه می بینیم عالم نظام دارد وبی ترتیب نیست و هر امری را غایت است و ذات باری خودغایت وجود عالم است ، نمیتوان مدار امور عالم را بر تصادف و اتفاق فرض نمود و چون عالم به نظام است اموردنیا قواعد طبیعی دارد که قوانین موضوع بشری باید آنها را رعایت کند بدین سبب سقراط در سیاست معتقد به قهر و زور نیست و با مردم مدارا و اقناع افکار را لازم میداند. بعبارت دیگر سیاست را نیز مبتنی بر حکمت میسازد. (سیر حکمت از فرهنگ فارسی معین )
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۵۴ شاعر این شعر را خوانده اند

        سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق)

        ،

        صفیه پاپی(مدیر)

        ،

        محمدعلی جعفریان(عاشق)

        ،

        موسی ظهوری آرام(آرام)

        ،

        محمد مير سليمانی بافقی (باران)مدیر

        ،

        حسین دلجویی

        ،

        محمد علی سلیمانی مقدم

        ،

        ایمان کاظمی ( متخلص به ایمان )

        ،

        رودونا کیارنگ

        ،

        علی غلامی(مدیر)

        ،

        وحید کاظمی

        ،

        مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)

        ،

        جواد مهدی پور

        ،

        عباس زارع میرک آبادی

        ،

        میرعبدالله بدر

        ،

        نیره ناصری

        ،

        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)

        ،

        حسن بذرگری(آیین)

        ،

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        ،

        ابوذراکبری(شبگردنیشابوری)

        ،

        سعید علی زاده

        ،

        منوچهر مجاهدنیا(مدیر)

        ،

        موسی عباسی مقدم

        ،

        سیدعلمدارابوطالبی نژاد

        ،

        امیرحسین مقدم

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)(مدیر)

        ،

        سيده فاطمه سيدپور (سپيده)

        ،

        همایون فتاح متخلص به رند

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)(مدیر)

        ،

        منصور شاهنگیان

        ،

        جعفر جمشیدیان تهرانی

        ،

        احد پور فرج اله روحانی

        ،

        حسين زرتاب

        ،

        حبیب رضایی رازلیقی

        ،

        علیرضا کاشی پور محمدی

        ،

        مینو غفوری

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        سیده فاطمه آل مجتبی(ساغر)

        ،

        وحید زینلی

        ،

        امیر جلالی( ا م دی )(مدیر)

        ،

        زهرا ضیایی(روح الغزل)

        ،

        حسین شفیعی بيدگلی

        ،

        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)

        ،

        مهدی صادقی مود

        ،

        اله یار خادمیان(صادق)

        ،

        لیلا باباخانی

        ،

        علی اسماعیلی

        ،

        سمیرا حاجی کمالی(گندم)

        ،

        هاشم توکلی

        ،

        چارلی

        ،

        ایرج محرم پور

        ،

        علیرضا ناظمی ناظم

        ،

        مجیدنیکی سبکبار

        ،

        مرضیه رضایی (رها)

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7