سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        غزل و بوسه

        شعری از

        امیرحسین مقدم

        از دفتر حضور دوباره نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۵ ۰۳:۳۲ شماره ثبت ۴۶۰۴۱
          بازدید : ۲۶۸۲   |    نظرات : ۲۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        یک غزل آورده ام ، یک بوسه جایش میدهی ؟
        بوسه ای کشدار و شیرین ، در بهایش میدهی ؟

        با غزل هایم برای تو دعاها خوانده ام
        یک دو جمله در جواب این دعایش میدهی ؟

        واژه هارا در هوایت پیش و پس هی کرده ام
        گاه گاهی یک نگاهی در هوایش میدهی ؟

        ادعای عشق دارم لعنتی ، باور بکن
        یک بناگوش و زبان در ادعایش میدهی ؟

        یک غزل دارم به پای عشق قربانی شده
        بوسه ای از گونه ات ، در خون بهایش میدهی ؟

        یک غزل آورده ام ، اردیبهشتی ، رنگ یاس
        یک شکوفه از لبانت در ازایش مید هی ؟

        یک غزل دارم شراب اصلی شیرازی است
        کوزه اش ازآن تو ، جامی به پایش میدهی ؟

        زلف یلدایت حریف بیت هایم میشود ؟
        وصله ای از آن شب شیرین به جایش میدهی ؟

        لهجه شیرازی ات از من ، غرل ازآن تو
        یک دو تا گلواژه کاکو ، در بهایش میدهی ؟

        این غزل .دیگر سرامد ، نیست حرف تازه ای
        جان من ، یک بوسه در این انتهایش میدهی ؟


        #امیرحسین_مقدم
        ۷ شهریور ۱۳۹۴
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۴:۵۸
        یک دو جمله در جواب این دعایش میدهی ؟ خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۷:۰۷
        درود گرامی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۴:۱۳
        سلام شعر زیبایی خواندم آفرین
        در بیت :
        یک غزل دارم شراب اصلی شیرازی است
        کوزه اش ازآن تو ، جامی به پایش میدهی ؟
        به نظرم ( جامی به پایش می دهی )
        اگر تغییر کند جای زیباتر شدن دارد
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۳۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر داداش گلم آقا امیر حسین خان مقدم
        خیلی خوب و عالی بود لذت بردم
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        اسفندیار گلزار
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۶:۲۳
        درود بر شما
        یک غزل دارم به پای عشق قربانی شده
        بوسه ای از گونه ات ، در خون بهایش میدهی ؟ خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۷:۵۲
        ................. خندانک خندانک خندانک ...................
        بسیااار زیبااا بود خندانک خندانک خندانک
        هزارااان درود خندانک خندانک خندانک
        ................. خندانک خندانک خندانک ......................
        تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

        دختر کوچکی در یک کلبه محقر دور از شهر در یک خانواده فقیر به دنیا آمده بود. زایمان، زودتر از زمان مقرر انجام شده و او نوزادی زودرس، ضعیف و شکننده‌ای بود، طوری که همه شک داشتند او زنده بماند. وقتی ۴ ساله شد، بیماری ذات‌الریه و مخملک را با هم گرفت، ترکیب خطرناکی که پای چپ او را از کار انداخت و فلج کرد؛ اما او خوش‌شانس بود..
        او خوش شانس بود چون مادری داشت که او را تشویق و دلگرم می‌کرد. مادرش به او گفت: علی‌رغم مشکلی که در پایت داری، با زندگیت هر کاری که بخواهی می‌توانی بکنی، تنها چیزی که احتیاج داری ایمان، مداومت در کار، جرأت و یک روح سرسخت و مقاوم است. بدین ترتیب در ۹ سالگی دختر کوچولو بست‌های آهنی پایش را کنار گذاشت و بر خلاف آنچه دکترها می‌گفتند‌ که هیچ‌گاه به طور طبیعی راه نمی‌رود، راه رفت و ۴ سال طول کشید تا قدم‌های منظم و بلندی را برداشت و این یک معجزه بود!
        او یک آرزوی باور نکردنی داشت، آرزو داشت بزرگ‌ترین دونده زن جهان شود؛ اما با پاهایی مثل پاهای او این آرزو چه معنایی می‌توانست داشته باشد؟ در ۱۳ سالگی در یک مسابقه دو شرکت کرد و در تمام مسابقات آخرین نفر بود. همه به اصرار به او می‌گفتند که این کار را کنار بگذارد، اما روزی فرا رسید که او قهرمان مسابقه شد!
        از آن زمان به بعد ویلما رادولف در هر مسابقه‌ای شرکت کرد و برنده شد. در سال ۱۹۶۰ او به بازی‌های المپیک راه یافت و آنجا در برابر اولین دونده زن دنیا، یک دختر آلمانی قرار گرفت که تا به حال کسی نتوانسته بود او را شکست دهد؛ اما ویلما پیروز شد و در دو ۱۰۰ متر، ۲۰۰ متر و دو امدادی ۴۰۰ متر ۳ مدال المپیک گرفت. او اولین زنی بود که توانست در یک دوره المپیک ۳ مدال طلا کسب کند.
        در حالی که گفته بودند او هیچ وقت نمی تواند دوباره راه برود!
        مجنون ملایری
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۹:۰۰
        با سلام استاد عزیز مثل همیشه عالی موفق باشی
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۰:۳۴
        افرین زیبا و روان و یاد بانو صفری .با این نوع شعرتان
        خیلی صمیمی و زیبا به دلم نشست خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۲:۳۹
        درود بر شما
        خندانک
        سمانه هروی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۹:۲۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درودها
        امیرحسین مقدم
        دوشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ ۱۷:۴۶
        از حضور یکان یکان شما دوستان جان سپاسگزارم
        مهرتان مستدام خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7