سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 16 آبان 1403
    5 جمادى الأولى 1446
    • ولادت حضرت زينب سلام‌الله عليها، 5 هـ ق، روز پرستار و بهورز
    Wednesday 6 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۱۶ آبان

      سیـــــــــــــــــگار

      شعری از

      مجید قهری صارمی

      از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۳ فروردين ۱۳۹۵ ۱۷:۰۷ شماره ثبت ۴۶۰۲۷
        بازدید : ۵۶۲   |    نظرات : ۱۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر مجید قهری صارمی
      آخرین اشعار ناب مجید قهری صارمی

      به عمق ژرفنای شبی تــــــار . !

      میان خلوت خود بدور از چشم اغیار .!

      فقط مانده نخی سیـــــــــــــگار .!

      و یک شعله به کبریتم،
      و دود مملو از افکار هیولایی مه الوده به شکل یک حصار.!

      و پی در پی هجوم خاطراتم ،
      هجومی همچو یک وحشی سگ هار .!

      به رنگ این شب تار .!

      و من چون جغد پیری
      به زیر نور مهتاب ،
      شدم خیره به کرم کوچک شبتاب(سیگار)!!

      و او اینک فروزان برجک کوچک،

      میان وسعت دنیای تاریکم،
      میان دست باریکم،

      شده تنها مونس و غمخوار .!

      و احساس خبیثی چون خزیدن ،
      همان حس غریب کوراکور،
      به هنگام هجوم تندر و کولاک ،
      به خیز خشمگین خارو خاشاک،
      و اوج وحشیانه تازیانه خوردن از خاک.!
      .
      و اینک خزیدن در دل غار ،!
      به رنگ این شب تار ،!
      .
      و در کنج دل این عالم سردابگونه،
      هوا سرد و
      زمین سردو
      همه عالم بی یکباره شده سرد ،
      و روح اتشینم شده از روزگار ترد،! ،

      دو چشمم گشته اشک الوده،
      ایمانم به شک الوده،
      .
      عالم زین همه الودگیها گشته مرداب و لجنزار ،!
      به ژرف این شب تار ،!
      فقط مانده نخی سیگار ،!!!!
      .

      که او هم روبه
      خامــــــــوشیـســــــــت...........!!!
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۶:۴۶
      درود گرامی
      نیمایی زیبا و خوش آهنگ
      غمگین و دلنشین خندانک خندانک خندانک
      وحید کاظمی
      يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۱۶
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      عباس زارع میرک آبادی
      يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۶:۰۸
      آفرین دوست خوب من
      زیبا و با محتوا
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      منصور شاهنگیان
      يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۶:۲۸

      درود بر شما و

      کلام شما ...

      موفق و پیروز باشید ...

      خندانک خندانک خندانک

      خندانک خندانک خندانک
      صفیه پاپی
      يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۷:۳۸
      ................. خندانک خندانک خندانک ...................
      زیبااا بود همشعر خوبم خندانک خندانک خندانک
      هزارااان درود خندانک خندانک خندانک
      ................. خندانک خندانک خندانک ......................
      تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

      دختر کوچکی در یک کلبه محقر دور از شهر در یک خانواده فقیر به دنیا آمده بود. زایمان، زودتر از زمان مقرر انجام شده و او نوزادی زودرس، ضعیف و شکننده‌ای بود، طوری که همه شک داشتند او زنده بماند. وقتی ۴ ساله شد، بیماری ذات‌الریه و مخملک را با هم گرفت، ترکیب خطرناکی که پای چپ او را از کار انداخت و فلج کرد؛ اما او خوش‌شانس بود..
      او خوش شانس بود چون مادری داشت که او را تشویق و دلگرم می‌کرد. مادرش به او گفت: علی‌رغم مشکلی که در پایت داری، با زندگیت هر کاری که بخواهی می‌توانی بکنی، تنها چیزی که احتیاج داری ایمان، مداومت در کار، جرأت و یک روح سرسخت و مقاوم است. بدین ترتیب در ۹ سالگی دختر کوچولو بست‌های آهنی پایش را کنار گذاشت و بر خلاف آنچه دکترها می‌گفتند‌ که هیچ‌گاه به طور طبیعی راه نمی‌رود، راه رفت و ۴ سال طول کشید تا قدم‌های منظم و بلندی را برداشت و این یک معجزه بود!
      او یک آرزوی باور نکردنی داشت، آرزو داشت بزرگ‌ترین دونده زن جهان شود؛ اما با پاهایی مثل پاهای او این آرزو چه معنایی می‌توانست داشته باشد؟ در ۱۳ سالگی در یک مسابقه دو شرکت کرد و در تمام مسابقات آخرین نفر بود. همه به اصرار به او می‌گفتند که این کار را کنار بگذارد، اما روزی فرا رسید که او قهرمان مسابقه شد!
      از آن زمان به بعد ویلما رادولف در هر مسابقه‌ای شرکت کرد و برنده شد. در سال ۱۹۶۰ او به بازی‌های المپیک راه یافت و آنجا در برابر اولین دونده زن دنیا، یک دختر آلمانی قرار گرفت که تا به حال کسی نتوانسته بود او را شکست دهد؛ اما ویلما پیروز شد و در دو ۱۰۰ متر، ۲۰۰ متر و دو امدادی ۴۰۰ متر ۳ مدال المپیک گرفت. او اولین زنی بود که توانست در یک دوره المپیک ۳ مدال طلا کسب کند.
      در حالی که گفته بودند او هیچ وقت نمی تواند دوباره راه برود!
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۲:۲۶
      درود بردوست من
      خندانک خندانک خندانک


      علیرضا کاشی پور محمدی
      يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۳:۴۶
      خندانک خندانک خندانک
      سمانه هروی
      يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۸:۴۲
      خندانک خندانک
      درود ها
      غمین و با احساس

      به خاطر خدا شده بهر فراموشی نرو
      به جان هر که عاشقه به سوی خاموشی نرو
      خندانک خندانک

      خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3