چهارشنبه ۲۸ آذر
|
دفاتر شعر علی میرزایی( هیچکاک)
آخرین اشعار ناب علی میرزایی( هیچکاک)
|
میخواهم از همین راهی که آمده ام برگردم
برگردم تمام سالهای گذشته را
و نوجوانی شَوَم غرق در غرور
مُتکی به تیربرق محل
با سیگاری بر لب و نگاهی آرتیستی به افق
و طلبکار از عالم وآدم
و اینبار بخندم به علایم بلوغ
یادم باشد خالکوبی نکنم تصویر هیچ قلبی را روی بازویم!
میخواهم کودکی شوم ،بینهایت تخس
با تفنگی آبپاش در دست
و شلیک کنم مایه حیات را به قلب پدرم
تا انتقامی بگیرم از او که مرا تولید کرد
با شلیکی و آبی از نوعی دیگر
یادم باشد سرم را بدزدم از هجوم انگشتان دستش!
میخواهم نوزادی شوم پیچیده در قنداقی تنگ
با معده ای پر از شیر خشک و گلویی سرشار از عارق
و بگریم آینده تلخم را
یادم باشد نخیسم به خود،از اضطراب فردایم!
میخواهم جنینی شوم ،لُخت و بد ترکیب
با بندنافی پیچیده دور گردن
آماده خودکشی قبل از زندگی
و لگد بزنم به شکم مادر ،که او هم شریک جرم ایجاد من بود
یادم باشد لبخند نزنم به متخصص سونوگرافی!
اصلا میخواهم نطفه ای شوم در صلب پدرم
آری
یک قطره آب در گذشته بهتر است یا مشتی خاک در آینده؟؟!
یک قطره آب در گذشته بهتر است تا مشتی خاک در آینده.
یادم باشد بیرون نپرم به اصرار گناهی
و ترکیب نگردم به زور هیچ درمانی....
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
میخواهم از همین راهی که آمده ام برگردم
برگردم تمام سالهای گذشته را
و نوجوانی شَوَم غرق در غرور
دروددددددددد
بسیارزیبا بود