ای میهن من
برخیز بهار نازنین آید
خوش باش ز راه فرودین آید
گیتی زفسردگی شفا یابد
شادی و امید بر زمین آید
هر سال شگفت حال و مبهوتم
عیدی که برای ما نوین آید
می پرسم شیوه های انسانی
جز موطن من کجا چنین آید
در پرتو حکمت و هشیواریست
زاندیشۀ پاک ژرف بین آید
از من به روان پاک اجدادم
همواره درود و آفرین آید
از این همه رسم های نوروزی
وز این همه کبریا و پیروزی
دلدادۀ سرزمین ایرانم
این عشق دلم نهاده یزدانم
ای خاک وطن ترا پرستم من
ثابت قدم است چو کوه ایمانم
ای مهر تو شد عجین در خونم
وی عشق تو شد نهان در جانم
نفرین به کسی که خوار گرداند
در سود و زیان خویش ایرانم
هر جا که ترا عزیز نشمارند
زان سوی همیشه روی گردانم
ای مادر مهربان که دلخونی
از کودک ناسپاس می دانم
در دامن مهرت ار جفا کردم
(از کردۀ خویشتن پشیمانم)*
[1]
ای مایۀ فخر همیشه آبادی
جولانگه عشق همیشه آزادی
ای موطن و خوابگاه آبایم
زندانی توست روح شیدایم
حیف است که مرتع خزان گردی
ای باغ شکوهمند زیبایم
از رنج دلت همیشه در رنجم
با مهر تو چون سرشته اعضایم
ای منبع حسن و خانۀ فرهنگ
وی معدن گنج های والایم
ای کشور من اگرچه رنجوری
زین زجر همیشه روح فرسایم
اما چو بهشت پاک و جاویدی
آری چو بهارکان امیدی
ای میهن من همیشه والایی
مشهور جهان به رأفت و رایی
زیرا که همیشه نیک اندیشی
پندار نکوت را نیالایی
در چشم جهان یگانۀ دهری
در علم و هنر بسان دریایی
دریایی لبالب از دل آویزی
دریایی و طینتت گهرزایی
هر چند سرشته اند از مهرت
در چنگ معاندان خروشایی
تو جلوه گه ظهور زرتشتی
با آن همه گفته ی اهورایی
با آن همه حکمت شگفت انگیز
ای منزل بخردی و دانایی
با همت و قدرت دلیرانت
در عزم چو کوه پای بر جایی
ای بار گه صداقت و پاکی
وی مظهر خوبی و شکیبایی
ایران عزیز، جاودان باشی
پیوسته زخصم در امان باشی
ابوالحسن انصاری(الف.رها)
پ ن *- مصراع ((از کردۀ خویشتن پشیمانم)) از مسعود سعد سلمان است.