سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        تمنا

        شعری از

        نیما آسمند

        از دفتر فریاد سکوت نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۴ ۲۳:۵۶ شماره ثبت ۴۵۵۷۴
          بازدید : ۵۳۴   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر نیما آسمند


        به نام او که اوست
        در تمنای دو چشمم اشک ها تسلیم شد
        احساس هم بازیچه شد
        دیده ات زنجیر شد
        لحظه را تسلیم بر زخم فراقت کرده ام
        کلبه دنج من و تو در سکوت آوار شد
        اندیشه ها آزاد شد
        در مانده و مبهوت..
        اندیشه هم خاموش شد
        تو به نجوایی بگو
        طلوع آفتاب نگاهت در کدامین شرق است
        کلبه ای از جنس سنگ قبله گاه آدمیست..
        روی گردانم ز سنگ
        قبله را شرق نگاهت کرده ام
        سجده ها بر خاک فانیست
        بوسه یاد تو را سجده گاهم کرده ام
        بی من و ازاد 
        لحظه ای در من فکر من باش
        سویی چشمم اندک اندک
        بر رهت بی ثمر تاریک شد
        من حریص روی تو 
        باش
        با من باش
        در رهای نبودم
        بی من و اغوش من مسرور باش
        نیما آسمد   1394/3/13             21:49      
        فریاد سکوت, [31.12.15 06:48]
        به نام او که اوست
        در تمنای دو چشمم اشک ها تسلیم شد
        احساس هم بازیچه شد
        دیده ات زنجیر شد
        لحظه را تسلیم بر زخم فراقت کرده ام
        کلبه دنج من و تو در سکوت آوار شد
        اندیشه ها آزاد شد
        در مانده و مبهوت..
        اندیشه هم خاموش شد
        تو به نجوایی بگو
        طلوع آفتاب نگاهت در کدامین شرق است
        کلبه ای از جنس سنگ قبله گاه آدمیست..
        روی گردانم ز سنگ
        قبله را شرق نگاهت کرده ام
        سجده ها بر خاک فانیست
        بوسه یاد تو را سجده گاهم کرده ام
        بی من و ازاد 
        لحظه ای در من فکر من باش
        سویی چشمم اندک اندک
        بر رهت بی ثمر تاریک شد
        من حریص روی تو 
        باش
        با من باش
        در رهای نبودم
        بی من و اغوش من مسرور باش
        نیما آسمد   1394/3/13             21:49
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۴:۰۳

        خندانک خندانک
        درود
        بسیارزیبا بود
        خندانک خندانک خندانک
        يا مقلب القلوب والابصار
        يا مدبر اليل و النهار
        يا محوا الحول والاحوال
        حول حالنا الي احسن حال
        سال نوشما پیشاپیش مبارک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۲۵
        درود بزرگوار
        جالب و زیباست خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۲۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۳:۰۸
        درود بر شما و احساستان خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۴:۵۸
        درودبرشما
        خندانک خندانک

        رودونا کیارنگ  (فاطمه توکلی)
        سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۷:۵۹
        سلام و درود جناب آسمند برادر بزرگوارم خندانک
        قبله را شرق نگاهت کرده ام خندانک خندانک خندانک
        بسیار زیبا به دلم نشست خندانک خندانک خندانک
        ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿
        زندان، هر اندازه هم آسان و قشنگ باشد، باز هم زندان است؛ آدم بسیار آسان پا به درون آن می‌گذارد و سپس، بسیار زمان و تلاش لازم است تا بتواند از آن بیرون بیاید.
        كریستین بوبن
        ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿
        همیشه باشید و بسرایید
        خندانک خندانک خندانک
        نیما آسمند
        چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ ۱۸:۴۸
        درود
        اینو می خوام عرض کنم خدمتتون که هیچ زندانی زیبا نیست ولی و جالب اینجاست که خلق زیبایی می کند و ان زمانی هست که از بند ان رهایی پیدا می کنیم
        زندان با تمام زشتی هاش میشه یک معیار و جالب تر اینه که خیلی از مسائلی که در تجارب ما زشت و سخت به نظر می رسیدن با مقایسه با زندان بسیار زیبا و سهل می شن
        و این یک نعمت به حساب میشه
        به امید زمانی که ما به این درک برسیم که این تن زندانی بیش نیست
        به قول استاد الهه قمشه ای ما مخلوقاتی نیستیم که قرار است از زمین به بهشت برویم بلکه ما مخلوقاتی هستیم که از بهشت به زمین رانده شدیم اگر به این درک برسیم وای که چه زیبا خواهیم شد
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2