سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        \\\\\\\\\\\\\\\چهارده\\\\\\\\\\\\\\\

        شعری از

        آرش غفاری درویش(منتظر)

        از دفتر درویش نامه نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۴۳ شماره ثبت ۴۵۳۰۰
          بازدید : ۳۳۶۲   |    نظرات : ۷۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر آرش غفاری درویش(منتظر)
        آخرین اشعار ناب آرش غفاری درویش(منتظر)

        • "چهارده"
        • بنواز   حال   من  ببین  گویم  تورا  نشانه  این
        • هفتم  زیرِ  استخوان  هفتم  روی  این   زمین
        • دوزخ   جای   مرتدین   آری   بهشتی  برگزین
        • حالی خوشتر باشد این حالی ز حال موءمنین
        • پیکر  به  دوشِ  سرزمین  آزاد چون خاک امین
        • گفتن   ندارد  بیش از این آری آری این چونین
        • ای  نام  تو  زیباترین  مخلوق  من  ای بهترین
        • انکار   تا  حکم   یقین  احسنت   گوید  آفرین
        • ای  ناظرالناظرین  ای  طاهر   و  ای طاهرین
        • ای  ناصرالناصرین  ای   اوٌل  و  ای  آخرین...
        • آرش غفاری درویش ۱۴ اسفند۹۴
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۷:۵۳
        سلام درویش جوان خوبی ارش عزیز دست گلت درد نکنه خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۰۴:۲۷
        خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۵:۵۳
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود برادرخوبم
        زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۱۱
        درود گرامی
        غزلی ناب و زیباست خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۰۳
        درود بر شما
        زیبا بود خندانک خندانک خندانک خندانک
        سمانه هروی
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۱۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود آرش گرامی
        خندانک
        صفیه پاپی
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۵:۵۶
        ............... خندانک خندانک خندانک ................................
        درود همشعر خوبم خندانک خندانک
        زیباااا سرودید خندانک خندانک خندانک خندانک
        ................ خندانک خندانک خندانک ......................
        هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

        روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.
        کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای این که حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد.
        اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

        این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!
        سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

        تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید؟ اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:
        ۱ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.
        ۲ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.
        ۳ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیافتد.
        دخترک باهوش دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.
        در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است… و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است. نتیجه ای که ۱۰۰ درصد به نفع آنها بود.
        یادمان باشد:
        ۱ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.
        ۲ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.
        ۳ـ زندگی می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد. خندانک
        ماریا قربانی
        يکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۵۶
        درودبر شما جناب غفاری
        خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۵۰
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما
        پایدار باشید
        خندانک خندانک خندانک
        منصور شاهنگیان
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۱۰

        درود بر شما :

        خندانک خندانک خندانک

        علی غلامی
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۵۷
        سلام برادر خوبم و نجیبم
        من این بیت زیر را نفهمیدم ....آیا نشانه ای بر آن هست یا بیان نظری است صرفا!؟

        دوزخ جای مرتدین آری بهشتی برگزین

        حالی خوشتر باشد این حالی ز حال موءمنین
        خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۱۵
        درود دوست گرامی
        بسیار زیبا سرودید
        احسنت بر شما...
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۴۶
        خندانک خندانک
        بابک فغفوری (پور)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۵:۲۳
        خندانک خندانک خندانک
        محمودرضا رافعی (رافع)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۱۷
        در شعرت شب رفت و صبوح آمد خندانک
          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۲۱:۱۰
        سلام ارش عزیز
        مشتاق دیدار عزیز
        لذت بردم برادر
        مانا باشی خندانک
        عباس ترکاشوند(عارف)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۴۵
        درود برشما
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۲۶
        سلام به آرش عزیز
        خاص و تاثیر گذار میسرایید خندانک
        احسنتم را پذیرا باشید خندانک خندانک خندانک

        با نظر جناب غلامی مبنی بر پیامبرگونه بودن این سروده موافقم و این سبک با جامعه ی امروزی زیاد هماهنگ نیست؛ که البته این از ارزش کار شما نمیکاهد...
        زهرا حسین زاده
        پنجشنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۵ ۱۸:۴۴
        سلام
        بسیار عالی بود
        درود
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5