آشوب

سرور نازنینم درود خدا بر شما باد می امرزم از محضرتان

جنگ قدرت...عالی استاد زیبانگارم

درود استاد عزیز
بهره بردم از تراوش قلمتان

باسلام‌ جناب میرک‌آبادی‌ روان لذت بردم موفق باشی

شهر را آشوب، سرتاسر گرفت
آتش و خون و شرر در بر گرفت
درود به شاعر گهر بیان

درود بر استاد زارع گرامی
باز هم با یک مثنویه زیبا روزمان رنگی شد
لذت بردم
موفق باشید

آشوب و شهری که گرفتار آن می شود نمادی است که یقین در ادامه بیشتر از مقصود شاعر و استاد عزیز آگاه خواهیم شد...
بهره بردم و درود بر شما

ناگهان دیدم رفیقی ساده دل
سنگ صاحب نردبان می زد به دل

درود بر دوست گرامی و شاعر توانا
چه زیبا سرودید و چه زیباتر به تصویر کشیدید، بعضی از واقعیتهای زندگی ما آدمی زادگان را

درود بر شما استاد عزیز
و درود بر ژرفای اندیشه و قلم روان و بحقتان

جناب آقای میرک آبادی عزیز، سلام علیکم.
................................................................
شروعِ بسیار زیبایی ست(احتمالاً)....... ازیک داستان حکیمانه ،وامّا..........
بازهم (دیوانه)...
...............................................
هرکدام ازنوکرانِ نفسِ خویش
یک سرِ آن راگرفته،دستِ خویش
دسته ای ازمردُمان، یک سوی آن
دسته ای دیگرشده،آن سوی آن
.....................................................
(خویش) دربیتِ اوّل ردیف ست و...قافیه ها...........
و(سوی آن) دربیتِ دوم،....ایضاً.............
ببخشید دوستِ بزرگوارم
حیفند این سُروده های زیبای شما.........دستمریزاد

احسنت استاد گرامی
بسیار زیبا و پر معنا
و مثل همیشه پندآموز...

سلام بزرگوار زیبا بود

درود آقای زارع عزیز
سرافرازباشید

سلام
استادم
زیبا بود و ممنون از اینکه مینویسید

درود برشما استادزارع گرامی زیبا وآموزنده هست اشعارتان پاینده باشید

سلام .عالیست بزرگوار............درودتان باد ./

درود بر شما بزرگوار

عرض ادب و احترام .....
بی نهایت موزون و اهنگین و شیوا
احسنت لذت بردم . بجز یکی دو جایی (احتمالا خطای چاپی)
باویرایش صد چندان زیباتر میشود .