سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        تندیس

        شعری از

        پگاه بنوان

        از دفتر عبور نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۳۰ بهمن ۱۳۹۴ ۱۹:۱۸ شماره ثبت ۴۴۹۱۹
          بازدید : ۹۲۷   |    نظرات : ۳۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پگاه بنوان

         

        اینجا همه اندوهند

        بوسه از ابلیس بطلب

        و شرمگین مباش از تجاوز

        من برهنه بر ساحل قدم زدم

        دهانها باز

        سرها بالا

        و خیره تر چشمها......

        ازاعدام ترسیدم در خویش

        خوف کردم

        از حیرت خفته ابروانی که طناب دار من بود

        من برهنه بر آب شدم

        فریادی ازپشت مرا گرفت

        " های کفر کنده شده بر تندیس عشق

        به نجاست اندرون نشو به آب"

        و صدا

        و صدا همان بود که بود

        اینجا بر بالینت نوازش آتش میزنند

        و بر اندامت حنای حیا می مالند

        اینجا همه باردار دیگرانند

        من در آغوش او ماندم

        دریا از انگشتان پایم نوشید

        صدا مرا لمس کرد بی عشق

        تندیسی شدم بی کفر

        و نجاست از رگهایم سقوط کرد

        اینجا همه خوشحالند

        ابلیس از بستر خورشید روز آغاز میکند

        من

        برهنه دورتر از ساحل

        کودکی را شیر میدهم....
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        يکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴ ۲۰:۲۲
        دخترررر پگاه خانم گل و گلاب عزیز دل چه کردی با این شعر مرا یاد شعر بارداری از شیطان خودم انداختی خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        يکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴ ۰۷:۰۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴ ۱۳:۵۲
        درود بانو
        بسیار جالب و زیباست خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        يکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۵۶
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر خواهر خوبم
        خیلی خیلی لذت بردم
        آفرین
        عالی قلم زدید
        خندانک خندانک خندانک
        برقرار و سبز باشید
        عباس زارع میرک آبادی
        يکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴ ۰۴:۲۴
        آفرین دوست عزیزم
        توان شما در بیان حرف دل به صورتی شیرین ستودنی است
        لذت بردم
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        احمد محمود امپراطور
        يکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴ ۰۴:۲۵
        شاعر زیبا و زیبا سرا پگاه بنوان بسیار نغز و پر مغز سروده اید خندانک
        بهروز باشید خندانک خندانک خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        يکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۱۹
        دریا از انگشتان پایم نوشید ...
        ابلیس از بستر خورشید روز آغاز میکند ...
        من
        برهنه دورتر از ساحل
        کودکی را شیر میدهم....
        شاعر در همان آغاز جماعت مخاطب را رسوا می کند ...
        \" اینجا همه اندوهند \"
        یکی از واژه ها و معناها که به تکرار از آن استفاده شد...واژه \" برهنگی \" بود .برهنگی در ذهن من معنای صادق بودن...شفافیت ... حقیقت عریان بودن ... و بی نقاب بودن داشت.
        آدم ها در ساحلی که شاعر در آن داستانش شکل می گیرد همه از دیگران باردارند و حامل یکدیگرند ...حامل غم ها و کینه ها و حماقت ها و تعصبات یکدیگر...
        برای من فقط یک نکته خیلی جالب وجود دارد و آن صدایی است که شاعر را بی عشق خوانده و صدا کرده و شاعر ( شخصیت اصلی شعر ) تبدیل به تندیسی شده که از کفر جداست ...
        خط هایی که جدا کردم و در ابتدا آوردم خیلی خیلی خیلی زیبا و زنگ دار بود.
        بسیار عالی بود این اثر جای چاق شدن و حجیم شدن داشت و دارد ولی سلیقه ، سلیقه شاعر است و صاحب اثر...
        درود بر شما خندانک
        حسن علوی
        يکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۲۳
        درود بر شما بانوی گرامی
        بسیار زیبا
        درود بر قلب و قلم پاک و ژرفای اندیشتون
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        يکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۲۱
        سلام
        بسیار زیبا بود و بارها خواندم
        توضیحات استادم اقای جلالی خیلی به دلم نشست و در انتظار بحث های بیشتر هستم
        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        يکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴ ۱۴:۴۵
        درود برشما پیروزباشید خندانک خندانک خندانک
        مهدی صادقی مود
        يکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۵۱
        درود برشما
        بسیار زیبا
        لذت بردم
        خندانک
        اینجا بر بالینت نوازش آتش میزنند

        و بر اندامت حنای حیا می مالند

        اینجا همه باردار دیگرانند خندانک
        مسعود مهرابی( درویش)
        دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۱:۲۵
        درود برشما،احسنت خندانک
        نادر دهقانپور
        دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۳:۰۰
        خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۴:۰۹
        خندانک خندانک
        حوریه (دلشید) اسماعیل تبار
        دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۸:۱۰
        درود بانو پگاه عزیزم.. خندانک
        سروده ای سراسر مفهوم و ملموس..
        زنده باد..
        خندانک خندانک
        خندانک
        صفیه پاپی
        سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۳:۲۹
        ................. خندانک خندانک خندانک ......................
        درو نازنینم خندانک
        زیبااا و عمیق سرودید خندانک خندانک خندانک خندانک
        .................. خندانک خندانک خندانک .....................

        هدیه به اهالی خوب شعرناب:

        ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﻣﻮﻗﻊ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ \" ﺷﺎﻡ ﺁﺧﺮ\" ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺸﮑﻞ ﺷﺪ،
        ﻣﯿﺒﺎﯾﺴﺖ \" ﻧﯿﮑﯽ\" ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻋﯿﺴﯽ ﻭ\" ﺑﺪﯼ\" ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﯾﻬﻮﺩﺍ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ .
        ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺭﺑﺎﻧﯽ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﺴﯿﺢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﮔﺮﻭﻩﻛﺮﻛﻠﻴﺴﺎ ﯾﺎﻓﺖ .
        ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﺍﻭ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ .
        ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺖ، ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺷﺎﻡ ﺁﺧﺮ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﻬﻮﺩﺍ ﻣﺪﻝ ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ .
        ﮐﺎﺭﺩﯾﻨﺎﻝ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺸﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﺪ. ﻧﻘﺎﺵ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺟﻮﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻭ ﮊﻧﺪﻩ ﭘﻮﺵٍ ﻣﺴﺘﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﯼ ﺁﺑﯽﯾﺎفت. ﺍﺯ ﺩﺳﺘﯿﺎﺭﺍﻧﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ.
        ﺩﺳﺘﯿﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺮ ﭘﺎ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﺿﻊ ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﺍﺯ ﺧﻄﻮﻁ ﺑﯽ ﺗﻘﻮﺍﯾﯽﮔﻨﺎﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮ ﺁﻥ ﭼﻬﺮﻩ ﻧﻘﺶ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻧﺴﺨﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩ.
        ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﺭﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﮔﺪﺍ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺴﺘﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎ ﺁﻣﯿﺰﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺷﮕﻔﺘﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺭﺍ ﻗﺒﻼ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ !!!
        ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ :ﮐﯽ؟
        جوانﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻫﻢ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﮔﺮﻭﻩﻛﺮ ﻛﻠﻴﺴﺎ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﯼ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻣﺪﻝ ﻋﯿﺴﯽ ﺑﺸﻮﻡ !
        بزرگی میگفت:
        \" ﻧﯿﮑﯽ\" ﻭ \"ﺑﺪﯼ \" ﺩﻭ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺳﮑﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺩﺭﻛﺪﺍﻡ ﻣﺴﻴﺮ ﻗﺮﺍﺭ داری...
        رودونا کیارنگ  (فاطمه توکلی)
        سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۲۱:۳۴
        سلام درود بانو بنوان عزیزم خندانک
        تکان دهنده بود تازیانه هایی که بر پیکره ی زن می خورد در بستر زمان و این تازیانه تنها صدا نبود که روحش را دریا برد و جسمش را خاک اسیر خرافگان و شیرخوارگان نمود خندانک خندانک خندانک
        درود بانو بسیار ستودنی و با درونمایه ای زیبا سروده اید خندانک خندانک خندانک خندانک

        ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿
        کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
        و انسان با نخستین درد
        در من زندانی ، ستمگری بود
        که به آواز زنجیرش خو نمیکرد
        من با نخستین نگاه تو آغاز شدم ... شاملو
        ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿
        علی اسماعیلی
        سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۲۲:۳۸
        سلام خانوم بنوان گرامی.
        ممنون. مضمون و حرف های باارزشی داشت ...
        خندانک خندانک خندانک
        موفق باشین
        محسن ملک زاده(رهگذر)
        شنبه ۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۵۷
        درود
        حسن بذرگری(آیین نیشابوری)
        سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۸:۳۸
        خندانک خندانک - قشنگ بود بانو خیلی دلم میخواست از شعرتون یک ترانه بسازم
        مهدی حریفی
        دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۰۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما...این چندمین مرتبه است که اثر زیبای شما را میخوانم...یک اثر رئال و در عین حال انتزاعی...برداشت های بسیار متعددی میشه کرد از اثر شما..اما اندوه عجیبی در این اثر نهفته هست که در عین حزن بسیار روح نواز هم هست..من فقط میتونم تحسین کنم شمارو در حد بضاعت و فهم خودم..یقینا نمیتونم حق مطلب رو ادا کنم...سعی کردم طولانی ننویسم براتون اما هرکاری کردم دلم نیومد حسم در حد ناچیز منتقل نکنم
        آفرین خانم پگاه...درودها بر شما
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مانا باشید به مهر
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7