جمعه ۲ آذر
باکم از مردن نیست ... شعری از حسن علوی
از دفتر نوای پائیز ... نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴ ۱۸:۲۲ شماره ثبت ۴۴۷۸۹
بازدید : ۳۸۵ | نظرات : ۱۸
|
|
گویند که مرگ
نقطه پایان زمین است
ولی
این بی خبران از من دیوانه ندارند نشانی
چه زمینی چه زمانی
من هم اغوش غزلهای نگارم امشب
باکم از قافیه نیست
ترسم از خامشی شمع شبم نیست دگر
اسمان ارام است
جلوه ماه درون دل یارم پیداست
نور مهتاب غزل خوان شب است
گو به تاراج برد سیل زمان
همه هستی من
باکم از مردن نیست
مرگ پرواز دلی محزون است
سوی دلداده خویش ...
دار دنیا قالیست
گره اخرش انداخته ام
گو به تیغی ببُرند
همه تارش را
نقش من بر دل گلهای دلش
تا قیامت باقیست
مرگ پایان زمین نیست عزیز
خود شروعی دگر است
گو که جانم گیرد
باکم از مردن نیست ...
94/11/25
18:42
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
نور مهتاب غزل خوان شب است
گو به تاراج برد سیل زمان
همه هستی من
باکم از مردن نیست
مرگ پرواز دلی محزون است
سوی دلداده خویش ...
درود برادربزرگوارم
بسیارزیبا بود
احسنت
دار دنیا قالیست
گره اخرش انداخته ام
گو به تیغی ببُرند
همه تارش را
نقش من بر دل گلهای دلش
تا قیامت باقیست
مرگ پایان زمین نیست عزیز
خود شروعی دگر است
گو که جانم گیرد
باکم از مردن نیست ...
هم شروع قشنگی داشت
وهم پایانی عالی تر
دست مریزاد