جمعه ۲ آذر
معبد تنهایی ... شعری از حسن علوی
از دفتر نوای پائیز ... نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۰۱:۳۱ شماره ثبت ۴۵۳۱۵
بازدید : ۶۳۸ | نظرات : ۳۶
|
|
بی تو این ثانیه ها
سوز زخمیست عمیق
که هم اغوش نمک گردیده
چه نیازی
چه نمازی
گر تو دستم برهانی
تومرا گوهر کانی
تو مرا کون و مکانی
تو مرا عشق نهانی
تو مرا روح روانی
تو مرا ساز زمانی
تو همه هستی جانی
بی تو این معبد تنهایی دل
جز خراباتی نیست
که ز دیوار و درش
آه ...
خدا ...
می بارد
گرچه من گاه به بیراهه روم
تو مرا دست بگیر
و به راهی اور که خودت میخواهی
تو مرا اب نده
دانه نده
تو فقط دور مکن از درِ خویش
بی تو من هیچ ترین هیچِ زمینم
بی تو هر ذره هستی
به دلم زخم عمیقیست ...
تو در این ظلمت تاریک گناه گه و بیگاه دلم
روشنی بخش رهم باش
من به اغوش پر از رحمت تو محتاجم
تو فقط دستم گیر
تو فقط یارم باش
گرچه من ناچیزم
تو خریدارم باش
تو خریدارم باش ...
94/12/14
00:11
پ ن
پیامی از طرف خدا :
و آنگاه که دوست داری کسی به یادت باشد
به یاد من باش که همواره به یادت هستم (بقره152)
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جز خراباتی نیست..................
نیمایی شیرین ومناجاتی دلنشین بود...مرحبا