وقت نماز
صورتت باز بکن وقت نیاز است امشب
طول امشب شب یلدا چه دراز است امشب
گوشم آواز زمرغ سحری خوش آمد
نغمه اش سخت مرا سوز گداز است امشب
حاجبا پرده بیانداز تو از دیده خلق
تا ندانند که در پرده چه رازاست امشب
مطربا مجلس عیش است بزن ساز خوشی
چون مرا ضیف یکی دلبر نازاست امشب
گفته بودی شب تنهایی در وقت سحر
درب عیشت برویم فاتح و بازاست امشب
ساز باسوز مزن کین دل من غمگین است
همچنان شعله که در سوز گدازاست امشب
نغمه ای شاد بزن کین دل من میسوزد
چون دلم تنگ شده ساز نیاز است امشب
دور آن شمع وجودت که شدم پروانه
تا نسوزی تو مرا شوق فرازاست امشب
گفتگو تند مکن جام دلم محزون است
در ظرافت دل من چون گل نازاست امشب
دلبرا شانه بزن زلف تماشا دارد
حال من مثل دو گیسوت ایازاست امشب
کی توانم که کنم حالت خودرا توصیف
دست من جانب معشوق درازاست امشب
گوش (گمنام) شنید ذکر اذان اینک
مژده ای را که کنون وقت نمازاست امشب
چهارشنبه چهاردهم بهمن نود چهار.