دوشنبه ۵ آذر
|
دفاتر شعر مرتضی درویشی ( اشکان)
آخرین اشعار ناب مرتضی درویشی ( اشکان)
|
تهران من ایالت این مرد لعنتی
اصلیتم اصالت این مرد لعنتی
من روزهای آخر عمرم رسیده است
درمان نشد کسالت این مرد لعنتی
احساس ناخوشی ست که مدیون خود شوی
بدتر ، همین جهالت این مرد لعنتی
هر بار دیدمش ل.ُ.. لُ ... لکنت گرفته ام
نفرین به این خجالت این مرد لعنتی
دشمن گریست با من غم دیده های های
در ماجرای ذلت این مرد لعنتی
عاشق شدم....به چه نحوی ؟! سوال کن..
بی ذره ای دخالت این مرد لعنتی
با تیر غیب یا که نگاهش مرددم
یا اتکا به غفلت این مرد لعنتی...
برگی اسیر باد شدم می برد به جبر
دارد به کف ...کفالت این مرد لعنتی
من می روم که پیش همه بر ملا کنم
که زلف او ...ضلالت این مرد لعنتی
داغی گذاشت بر دل آتشفشان من
و خود خوری ....که خصلت این مرد لعنتی
قلبش مجال و فرصت یک انتخاب داشت
لعنت به این عدالت این مرد لعنتی
مرتضی (اشکان) درویشی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غمگین و زیباست