دوشنبه ۵ آذر
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
من کعبه نه درمسجد ومحراب که درمیکده دیدم
ازصومعه وموعظه ی زاهد وراهب من پای کشیدم
با لقلقه و ورد لب آغشته به تزویر
درسجده گه ودرگه ابلیس
چون بیدبه طوفان بلا لرزیدم ولرزیدم
ازتیرگی وسردی ایام چون برگ خزانی
درحسرت دوران جوانی پژمردم وپرزیدم
عمریست به تاریکی شب ها چون شمع به خلوتگه پروانه
تابیدم وتابیدم
خواهم که دگر روی به مسجد نبرم
من جز می ناب ز بازارجهان چیزدگر رانخرم
درروز وفاتم عزیزان به مسجد نبریدم
درلحظه ی دیدار اجل میکده عشاق ببریدم
پیوسته پیاپی. یک پیک که صد پیک بدهیدم
گویید برآن قوم سیه روی وخطاکار
درعالم مستی طعنه نزنیدم
یک عمر من خسته دل زار
ازوحشت ایام هردم بدویدم
آخربه سر چشمه ی امید هرگز نرسیدم
گفتار خلایق همه از عشق شنیدم
ازمعرفت ومهر ووفا هیچ ندیدم
لعنت براین بخت سیه فام برمردم بد نام
خیری ازاین چرخ دغل کار ندیدم
ای چرخ خطاکار از چرخش چرخت بمانی
با چرخش توخون به دل وسر به زمینم.......
با تقدیم احترام بهاءالدین داودپوربهمن نودوچهار
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.