سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      سرطان عشق!!

      شعری از

      نازنین حسنی

      از دفتر شعرای کلاسیک نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۴ ۲۲:۵۷ شماره ثبت ۴۴۲۱۶
        بازدید : ۶۳۹   |    نظرات : ۴۵

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر نازنین حسنی

      دوستت دارم،
      سیاه و گود و کبود
      در گودی چشم هایم
      "که حتما با گریه زیر چشم هایم جمع شده است"
      دوستت دارم،
      به اندازه تمام زرد های دنیا
      که از ردپایت بر صورتم جا ماند
      درست وقتی که داغت را
      بر پیشانی ام ریختی
      تب کردم
      مردم می گویند بیماری
      بی شک این بیماری
      در نسل دختر ها مسری شده است
      هر دختری که عاشق می شود
      روزی موهایش را
      از ته قیچی خواهد کرد
      و حتما با خودش فکر می کند
      حالش بهتر می شود
      دکتر ها می گویند
      این"سرطان"
      درمان ندار!!!!
      نازنین حسنی
       
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۱۳
      دوستت دارم،


      به اندازه تمام زرد های دنیا


      که از ردپایت بر صورتم جا ماند


      درست وقتی که داغت را


      بر پیشانی ام ریختی


      تب کردم


      مردم می گویند بیماری


      بی شک این بیماری


      در نسل دختر ها مسری شده است


      هر دختری که عاشق می شود


      روزی موهایش را


      از ته قیچی خواهد کرد


      و حتما با خودش فکر می کند


      حالش بهتر می شود
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      سلام نازنین عزیزم خندانک خندانک خندانک
      چه کردی کوچک بانوی شاعرممممم
      مرحبااااااااااااااااااااااا خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      راستی کجایی تو خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      آدمو عاشق می کنی ومی ری پس کورسم وفا دختر
      فکر منونمی کنی دلتنگت میشم خندانک خندانک
      الان چندوقته نیستی؟ خندانک خندانک خندانک خندانک
      می خواستم قهرباشم اما می دونی که نمی تونم
      دوست دارمممممممممممم هوارتاااااااااااااا خندانک خندانک
      وخوشحالم که بازم بایه شعرقشنگ اومدی مهربونم خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۳:۴۵
      درود بانو
      زیبا بود خندانک خندانک خندانک
      حسين زرتاب
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۳:۰۳
      که از رد پایت بر صورتم. ..

      سلام و سپاس دوست ارجمند

      قلمتان همواره سبز
        مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۴۶
      سلام نازنين بانو
      حس ميكنم سن خيلي كمي داري و دربرابر اين سن كم اين شعر واقعا عاليه
      البته در كل شعر محكميه و خيلي سرپاس ....
      همچين «دستت درد نكنه زحمت كشيدي» لايق روح شماس
      مانا باشي نازنين بانو خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      مسيحا الهیاری
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۱۱
      تنهايي درد شيرينيست همين كه نيازي به گدايي محبت نداري خوب است .
      شعر قشنگي بود

      اسفندیار گلزار
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۰۳
      مرحبا خندانک خندانک خندانک
      وحید کاظمی
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۲۶
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      درود بر خواهر خوبم
      عالی قلم زدی
      آفرین
      صفیه پاپی
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۰۲
      ................... خندانک خندانک خندانک .......................
      درود همشعر خوبم خندانک خندانک
      زیباااا بود نازنینم خندانک خندانک خندانک خندانک
      سپاس بابت انتشار آن خندانک خندانک
      ..................... خندانک خندانک خندانک .........................

      هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

      جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: «بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟»
      همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد. بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت: «آری من مسلمانم.»
      جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا. پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند. جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که می‌خواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد. پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
      جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید: «آیا مسلمان دیگری در بین شما هست؟»
      افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیش‌نماز مسجد دوختند. پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت: «چرا نگاه می‌کنید؟ به خدا قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمی‌شود!»
      آرمین اسدزاد (الف)
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۵۲
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      امين آخوندزادگان
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۳:۱۴
      گفتی دوستت دارم

      و من

      به خیابان رفتم.

      فضای اتاق برای پرواز کافی نبود.

      تو را دوست دارم
      در این باران
      می‌خواستم تو
      در انتهای خیابان نشسته باشی
      من عبور کنم
      سلام کنم
      چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
      سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم
      افرين به تعابير ناب شعرتان

      مهدی صادقی مود
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۶:۵۸
      خندانک خندانک
      درود برشما دوست عزیز
      خیلی هم قشنگ
      خندانک
      زهرا منصوری
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۷:۱۲
      آفرین بر شما

      بسیار زیبا سرودی خواهر گلم خندانک خندانک خندانک
      صابرخوشبین صفت
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۹:۴۰
      خندانک خندانک خندانک
      ایمان نوش آذری
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۲۳:۰۱
      درود
      جایی گیر افتادی بین زبان سنت و زبانی که بی شک حاصل علاقه و مطالعه است.اگر نقد را دوست داشتی فعال کن.
      مسعود احمدی
      پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۳:۵۶
      درودی دگر باره بر شما...
      دست مریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک


      بیتی از آخرین سروده ام :

      یک شب دوباره خشم خود را جار خواهم زد !

      در ناف « تهرانسر » خودم را دار خواهم زد !
      عیسی نصراللهی( تیرداد)
      يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۳۲
      سلام خویشک فره خاصم
      دس خووش
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      ساسان نجفی(سراب)

      نیست جز عشق خالق هستی نام و نشان دلم
      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2