کرنش

ممنونم سردار افشار ی زبان شعرتان همیشه تیز و برنده بوده برایتان موفقیت و عاقبت بخیری خواهانم

درود استاد

درود گرامی
سروده بجا و زیبا

زوال دولتش بینی به زودی

کس که ضعف خود را رو نموده

نمی گیرد ز دشمن حاجت هرگز

اگر چه حیثیت جارو نموده

بسیار زیبا

سلام و درود برشما شاعر گرامی
زیباست شعرت
دستمریزاد شاعر

درود استاد بزرگوار

بسیار زیباست و آموزنده

کلام نابتان همیشه آموزنده است

پاینده باشید

درود و هزاران درود طیب الله کوشا و شکوفا باشی

درود
مانا باشید

درود بر شما استاد یزدی بزرگوار
بسیار عالی و ارزشمند
بهره بردم از این اثر فاخر
ممنونم

حیثیت جارو نموده...
بسیار شیوا و خوش ساخت
درودها

سلام جناب استاد یزدی
بیت آخرتان بسیار پرمعنا و دوپهلویی خاص در آن دیده می شود و از سروده تان بسیار لذت بردم و دومین جام زهری بود که نوشیده شد!
اندیشه تان مستدام و برقرار.....

آفرین جناب یزدی
زیبا و با محتوا
زنده باشید

بسیار زیبا بزرگوار،
درودها بر شما

.............. ...................
زیبااا بود بزرگوار
هزاراااان درود
............. ......................
روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می‌کند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند: «استاد، چه شده كه این‌گونه اشك می‌ريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟»
شیخ جعفر در میان گریه‌ها گفت: «آری، یکی از لات‌های این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.»
همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟»
شیخ در جواب می‌گويد او به من گفت: «او به من گفت شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من می‌گویند. آیا تو هم همانی هستی که همه می‌گویند؟! و اين سئوال حالم را عجيب دگرگون كرد.»

استاد ارجمندم جناب طوفان سلام بسیار زیبا سرودید

درودجناب طوفان
قصیدۀ پندآموزشما
می طلبد گوش شنوا
آفرین ها برتوباد